جشنواره تیرگان در تورونتو برای پنجمین مرتبه عزم کرده است به طور همزمان هویت ایرانی/ کانادای بودن را گرامی بدارد. تلاشی که به طور طبیعی این سئوال را نیز پیش می کشاند که وطن یک مهاجر ایرانی واقعا کجاست؟ سئوالی که مختصِ جامعه ایرانی مهاجر نیست چون به میمنت وجود اینترنت، تسهیل تکنولوژیِ سفر و اقتصاد جهانی، در طی دهه های اخیر، اغلبه شهرهای بزرگ دنیا، میزبان مهاجرین از نقاط مختلف دنیا شده اند.
هر کجا باشم، آنجا برای من وطن است
عکسی از توماس مان نویسندهی معروف آلمانی در فاصله کوتاهی قبل از مرگ در کنار خانه اجدادیاش در آلمان گرفته شده است. او در این عکس به طرز غریبی به دوربین زل زده است. حالت نگاه و بهتی که در صورتش نشسته است به پیچیدگی همه ماجراهایی است که در وطنش آلمان به وقوع پیوسته بود.
توماس مان قبل از جنگ خانمانسوز جهانی دوم از کشور بیرون رفت. آلمان در طول غیبت طولانی سالهای تبعیدش، کاملاً زیر و رو شده بود. با وجود آنکه توماس مان هرگز، دست از نوشتن به زبان مادری نکشید ولی بعد از جنگ، تمایلی برای بازگشت به آلمان نشان نداد چون معتقد بود: «هر کجا باشم، آنجا برای من آلمان است.»
در دوران بحرانهای اجتماعی و جنگ، هیچ نوع شیوه رفتاری ثابتی در یک کشور وجود ندارد که همه نویسندگان ملزم به تابعیت از آن باشند. بعضی از نویسندگان به ناچار یا به اختیار به تبعید تن میدهند و نویسندگانی نیز هستند که در هر شرایطی کشور را ترک نمیکنند.
از نادین گوردمیر نویسنده افریقای جنوبی بعد از آزادی کشورش از آپارتاید، پرسیده شد آیا به خروج و تبعید اختیاری فکر کرده است؟ او در پاسخ گفت: « من کشور را ترک نکردم ولی نه به خاطر اینکه نویسنده بودم، چون از زاویهی نویسندگی، در آن هرج و مرج، برایم بهتر بود در انگلیس زندگی کنم و قصههایم را بنویسم. اینطور هم فکر نمیکردم که با خروج از آفریقای جنوبی، هویتم را از دست خواهم داد. در آفریقا به دنیا آمدم ولی آفریقایی بودنم را همیشه و به هرکجا که بروم با خود خواهم برد»
ده سال بعد از آن مصاحبه، گوردمیر در رمان «دختر بورگر» یک شخصیتی تبعیدی به نام «روزا» خلق میکند که به فرانسه پناه برده و دغدغهی منفی بیهویتی او را عذاب می داد. «روزا» نگران غیبت و دوری اش از تاریخ معاصر وطن مادریاش ( افریقای جنوبی) بود. اما نویسنده، افکار تلخ قهرمان داستانش بابت احساس بی ریشه بودن و خارج نشین بودن را به چالش میکشد.
قهرمان داستان خانم گوردیمر بعدها متوجه می شود که گذشت زمان و اتفاقات و دوری ها، تاثیری بر هویتش ندارد. انسان معاصر به دلیل ارتباطات هر لحظه گسترده و دقیق تر، می تواند هم در جامعه میزبان احساس خودی بودن داشته باشد و در روند زندگی اجتماعی کشور جدید نقش ایفا کند و همزمان، بخش تفکیک ناپذیر اتفاقات سرزمین مادری اش باشد که فقط از نظر جغرافیایی ترک کرده است.
ادامه دارد
http://www.nybooks.com/articles/archives/2010/mar/25/the-anger-of-exile/
Burger’s Daughter is an historical novel by the South African writer Nadine Gordimer
image source
https://madagoravox.wordpress.com/2009/09/01/de-lidentite-de-la-diaspora-malgache/