انتقاد از دنیایی که هر روز لخت تر می شود

ID_BRUNN_NUDITY_CO_003

Bernd Brunner نویسنده عجیب و غریبی است. به نظر می آید قصد اصلی اش این است که نشان دهد چطور می توان منتقد فرهنگ لختی ها بود بدون آنکه یک عالم شرم و گناه و عذاب آخرت صادر کرد. اجازه دهید ببینیم اوکه خودش در همین محیط ها بزرگ شده است چگونه آن را نقد می کند؟

من در دنیایی بزرگ شدم که شاید خیلی ها آن را با زندگی در بهشت مقایسه کنند… شاید هم شبیه جهنم بود؟ به هر حال٬ معمولا دو و برم پر بود از آدم های غریبه که در ضمن لخت هم بودند.

از همان کودکی وقتی که همراه پدر و مادرم مدتی را در حمام سونا در فضای بسته و بخارآلود با عده ای غریبه لخت و عرق کرده به سر می بردیم تا بعد به درون استخر سرد بپریم، با وجود آنکه از شنا لذت می بردم ولی نمی توانستم بفهمم چرا این آدمها اصرار دارند بدن شان را لخت در معرض دید همدیگر قرار دهند.

در تعطیلات تابستانی به جزیره مشهوری در اروپای شرقی « Krk» که پر از آدم های لخت بود، می رفتیم و خوب والدین من فکر می کردند با این کار به من می آموزند که مثلا رابطه راحت تری با بدن خود داشته باشم و احساس شرم نکنم ولی همچنان نمی توانستم بفهمم چرا این جزیره و دیدن آدم های لختی که حتی در رستوران هم اصرار داشتند برهنه غذا بخورند، این قدر محبوبیت داشت.

نهضت لخت شدن در ملا عام در مرکز و شمال اروپا در اوایل قرن بیستم از احساس رمانتیکی تاسی می جست که دل خوشی از تکنولوژی و دور شدن بشر از طبیعت نداشت. احساس عمومی برای لخت بودن و تماس مستقیم بدن انسان با خورشید، درواقع نوعی بازگشت به بدویتی بود که از انسان سلب شده بود.

نهضت لختی ها فکر می کردند هر چه بیشتر در ملا عام لخت بگردند می توانند اندام بسیار جنسی شده انسان را به اندامی خنثی و غیر جنسی تبدیل کنند. انها می خواستند به جنگِ دنیای سرشار از مصرف بروند که از سکس برای فروش بیستر کالا استفاده می کند.

نهضت لختی ها اصرار داشت که شرم ناشی از لخت بودن به خاطر دور شدن بشر از ذات طبیعی اش است و این نظریه در تمام نحله های لختی گرایی معاصر به قوت خود باقی است. اما چیزی که نمی توانند درک کنند این است که عملا نهضت شان در تقابل با میل غریزی بشر است که به طور طبیعی ( به دور از هرگونه  پرهیز سنت و مذهب ) با لخت بودن راحت نیست.

در اکثر قبایلی که شیوه زندگی انسان های نخستین را کمابیش حفظ کرده اند نظیر Yanomami که فقط یک تکه کوچک لباس٬ آلت مرد را می پوشاند ولی به محض بیرون افتادن به سرعت توسط مرد پنهان می شود. حتی در قبیله Kwoma در گینه جدید٬ با وجود آنکه زنان و مردان کاملا لخت هستند ولی زل زدن به اندام جنسی تابو محسوب می شود.

محققین رفتارگرا تخمین زده اند که بشر حدودا از ۱۰۰ هزار سال پیش، عمل جنسی در فضای عمومی را شرم اور تشخیص داد. برای بشر٬ شرم به خودی خود بد نیست. شرم و حیا از دیدن و نشان دادن بدن لخت یکی از ویژگی های انسان و حتی یکی از وجوه تمایز انسان با حیوانات دیگر است.

باید این حقیقت را هم در نظر گرفت که وجود شرم به نوعی باعث افزایش لذت هم می باشد. نداشتن شرم و آزادی جنسی و عشق و سکس آزاد شاید برای جوامعی که همه این رفتارها ممنوع و سرشار از گناه است برای مدتی جالب باشد  ولی با از بین رفتن تنش و دستیابی آسان به هر چیزی، از تب و تاب حرص جنسی که جوامع معاصر را فراگرفته استکاسته خواهد شد.

کم شدن حرص جنسی در اصل، نیت نهضت لختی ها است چون انها معتقدند تنش جنسی بین بشر بباید کم شود و دنیای معاصر بی دلیل و فقط به خاطر سود و مصرف بیشتر، دنیا را سکس زده، کرده اند.

همه حرفم این است که قانون ثابت و طبیعی ای برای درست یا غلط بودن لخت دیده شدن وجود ندارد و فرهنگ و ارزش های هر جامعه ای تعیین کننده سلیقه ها و ضوابط بشر خواهند بود. فقط از این منظربا نهضت لختی ها و بازگشت شان به دوره ای مشخص از زندگی بشر که فرض می کنند لخت بودن طبیعی بود مخالف هستم.

در دنیای کنونی با وجود گسترش هر روزه شبکه های ارتباطی٬ لخت بودن و نشان دادن بدن هنوز جذابیت خود را حفظ کرده است. حرف من این نیست که در پشت سر افکار متعصب و محدود کننده محافظه کاران قرار بگیریم و لخت بودن و زیبایی بدن انسان را انکار کنیم و هر نوع بروز بدن را بد بدانیم. به نظر من اصل این است که هر فرد شانس مستقل و سلیقه ویژه خودش را داشته باشد.

خوب است متوجه این حقیقت باشیم که لخت شدن و آزادی عریان شدن همیشه مصادف با پیشرفت نیست. مثلا نمی توان تقلید و تظاهر لختی ها سواحل Copacabana beach در ریودوژانیرو را حرکتی طبیعی و آزاد و بدون انگیزه های مصنوعی دید. نگاهی سریع به انسان های جذاب و خوش هیکلی که آزادانه در این سواحل ابراز وجود می کنند نشان خواهد داد که پشت سر این همه ابراز طبیعی، یک عالم جراحی دماغ و چانه و باسن و کشیدن چربی بدن از طریق جراحی و خال کوبی و مد لباسِ شنا و … وجود دارد که ماجرا را بسیار دورتر از یک حرکت بی غل و غش طبیعی می کند.

لختی و بی حجابی بدن بسته به شیوه زندگی و فرهنگ هر اجتماعی تعریف، معنا، نشانه گذاری و ارزش گذاری متفاوتی ممکن است داشته باشد. اما همچنانکه Richard Sennet در کتاب خود The Fall of Public Man مطرح می کند، متمدن بودن شاید چیزی نیست جز نوعی از رفتار که ضمن اینکه از مردم در مقابل هم نوعانش محافظت می کند، به آنها امکان می دهد از بودن و همراهمی همدیگر لذت ببرند.

 

Second Nature

Some thoughts on being naked in public

Translated  to english by Lori Lantz

http://www.thesmartset.com/article/article07171401.aspx

More from ونداد زمانی
تفاوت کمبود جنسی با تمایل جنسی
هر مردی در یک دوره از زندگی اش شاید بتواند از مرحله...
Read More