نگاه علم روانشناسی در طی ۱۰۰ سال گذشته نسبت به احساسات و امکان کنترل شان به شکل فاحشی تغییر یافته است. برای شروع، روانشناسانی نظیر William James معتقد بودند احساساتی نظیر خشم، نفرت و حسادت فقط علائم فیزیکی بدن ما هستند. این روزها در دانشکده های روانشناسی فقط به عنوان نظریه ایی منسوخ شده در تاریخ روانشناسی تدریس می شود.
بعدها نظر مشابه ولی مشخص تر توسط Walter Cannon ابراز شد که گفته بود منشا واکنش های احساسی ما در بخش تالاموس مغز قرار گرفته است. با این همه، خط اصلی افکار و درک روانشناسان بر این حقیقت استوار بود که احساسات قابل کنترل نیستند و برآمده از واکنش های غریزی و فیزیکی موجودات زنده هستند.
در تئوریبعدی عنوان شد که فقط بخش تالاموس مغز افراد است که واکنش های احساسی را ایجاد می کند و خود ما نقشی در کنترل یا کم و زیاد کردن آنها به طور مستقیم نداریم. این نظریه نیز به دلیل نداشتن پایه های علمی رد شده است.
از دهه ۱۹۶۰ بود که اولین دیدگاه های مربوط به قابل کنترل بودن احساسات توسط دو روانشناس به نام های Stanley Schachter و Jerome Singer پا به عرصه وجود گذاشتند. نظریه ایی که با یک تحقیق بالینی نیز همراه بود.
دو روانشناس فوق به جمعی از دانشجویان شرکت کننده در آزمایش گفتند قرار است به آنها مقداری ویتامین داده شود و از آنها خواسته شد که به رفتار واکنشی یک دانشجو در حین پاسخ دادن به سئوالات یک سنجش توجه کنند. آنها به شرکت کنندگان تحقیق نگفتند که به جای ویتامین به آنها مقدار کمی هورمون آدرنالین تزریق شده بود.
فردی که که مشغول پاسخگوی به یک سنجش در برابر دانشجویان بود برای بعضی از دانشجویان ادای خشمگین بودن را در آورده بود و برای بعضی دیگر وانمود می کرد که در آرامش و راحتی مشغول پاسخگوی به سئوالات است. دانشجویانی که شاهد عصبانیت او بودند احساس مشابهی برای شان ایجاد شده بود و به همان نسبت آنها که شاهد رفتار آرام بودن احساس مطبوعی داشتند.
با این آزمایش نشان داده شد که ترکیب داروی تحریک کننده آدرنالین و اتفاقات بیرونی دست به دست هم می دهند تا یک احساس نظیر خشم یا شادی شکل بگیرد. ما متاثر از احساساتی هستیم که در افراد و محیط پیرامون مشاهده می کنیم. نظریه ایی که در زبان عامیانه از آن به عنوان « جو زده شدن» یاد می کنیم. اگر در مراسم عزا و یا حتی عروسی شاهد جاری شدن اشک دیگران هستید ناخوداگاه کنترل اشک های تا ناز دست شما خارج می گردد و …
ولی درست پس از این مرحله بود که علم روانشناسی به فکر یافتن روش های افتاد تا به بشر بگوید لازم نیست در دام احساسات کنترل نشده یا جو زدگی قرار بگیریم. چون مشکلات روحی و روانی و حتی رفتاری نظیر حسودی و خشونت و توهمات دلهره آور، می توانند کنترل و شفا بیابند.
روانشناسی در قدم بعدی به این شناخت نزدیک شد که یک فرد به تنهایی قادر به ایجاد احساسات بد یا خوب هم می توانند باشند. این شیوه دیدن رفتار انسانی که اولین بار توسط Aaron Beck مطرح شده است به طور کامل با نظریات قبلی فاصله می گیرد.
بخش دوم
The Complete Guide to Understanding Your Emotions
https://girlssblogdotcom.wordpress.com/tag/a-complete-guide-to-understanding-your-emotion/
image source
http://www.smashingbuzz.com/wp-content/uploads/2011/01/Comprehension-Not-Important-in-Art.jpg