سنگ صبور محترم
از وقتی که خودم را شناختم به خاطر نمی آورم که گریه کرده باشم. از گریه های دوران کودکی هم فقط احساس شرم و حالت ناخوشایندی برایم باقی مانده است. من نمی خواهم پسر و دختر کوچکم مرا در حالت گریه ببینند. نمی خواهم همسرم بفهمد که گریه می کنم ولی سال هاست که یواشکی در تاریکی سینما یا در حین رانندگی شبانه و هر فرصت و بهانه ایی که ایجاد می شود گریه می کنم.
گریه هایم ناگهانی و بی اختیار اتفاق می افتد ولی همیشه درد و غمی در یک گوشه زندگی خودم یا اطرافیان یا حتی در زندگی غریبه ها می بینم که بغضم را می ترکاند. وقتی در حال گریه هستم احساس خوبی هم دارم و بعد از گریه سبک می شوم. ولی پس از مدتی یک حس شرم و خجالت در وجودم ایجاد می شود. ممنون می شوم نظر شما را در باره گریه بدانم.
عبدی
عبدی عزیز
گریه نکردن مرد ایرانی خیلی شبیه وضعیتِ علم و شمایل عزاداری محرم است. علم عزاداری بزرگ و پر هیبت و با اقتدار است. از جنس آهن هم که هست و همه این نشانه ها٬ سنگینی و وقار برایش ایجاد می کند. اگر دقت کرده باشی یک عالم مجسمه های کوچک و نقش برجسته و جملات نیکو و مذهبی هم بر رویش حکاکی شده است.
در سر هر گذر معروف گردانده می شود و سعی می کنند با خم کردن هیکل آهنی پر از دبدبه و کبکبه اش به اهالی محلات دیگر احترام قائل شوند. بسیاری از توقعات که از مردان همچنان وجود دارد نظیر گریه نکردن٬ شبیه یال و کوپال ها و نشانه های عزت و قدرت علم عزاداری است.
حالا که این روزها گرداندن علم عزاداری ممنوع شده است شاید بد نباشد مردان حساسی مثل تو ابایی برای نشان دادن گریه نداشته باشند و بعضی از نشانه های مرد بودن که امروزه مصرفی ندارد را تغییر و تبدیل به رفتار جدید مردانه کنند.
عبدی عزیز گریه کردن یک وسیله و رفتار پسندیده است که می تواند بخشی از تنش های زندگی و غم و مصیبت های معمولی را از بدن بزداید و روح و روان ما را تسکین دهد.