عینکوی زهرا فخرایی در این دنیای هر لحظه متغیر دست از عشقش بر نمی دارد. مدتهاست با خودش کلنجار می رود و از هر نوع عرفِ سنتی و علمی و حتی روانشناسانه استفاده می کند تا تکلیفش را با معشوقه ایی که رفته است مشخص کند. به محض اینکه مطمئن تان می سازد که دیگر با ماجرای رفتن یار به صلح رسیده است دوباره به عشقش باز می گردد. شاید عینکو فقط هر بار شاخه گل زیبای « عشق» را از اعماق وجودش فرا می خواند تا بتواند مسیر ناگزیر زندگی روزمره را برتابد.