قبیله خیلی قدیمی Kantu در جنگل های اندونزی، از جمله اجتماعات باستانی هستند که هنوز از سیستم کشاورزی سیار برای بقای خود استفاده می کنند. به این ترتیب که هر سال یک گوشه از منطقه جنگلی را برای کشت و برداشت انتخاب می کنند و سال دیگر به یک منطقه جدید برای کشاورزی می روند.
مردم شناس امریکایی « مایکل داو» که سالها این قبیله را در نظر داشت در وهله اول متوجه شد که آنها برای انتخاب زمین کشاورزی در هر سال جدید از نشانه هایی که پرندگان بومی جنگل به آنها می دهند استفاده می کنند.
در جوامع مختلف باستانی از این شگرد یافتن غذا، شکار و کشاورزی همواره استفاده شده است. به عنوان مثال یکی از قبایل سرخپوست کانادا Naskapi با پختن و برشته کردن کاسه سر گوزن قطبی و حدس زدن معنای خطوط روی استخوان، معتقدند که می توانند پی ببرند کوچ های بزرگ گوزن ها در سال بعد کجاها بیشتر خواهد بود. در افریقای مرکزی، قبیله Azande برای دست یافتن به تصمیمات حیاتی در حلق یک مرغ مقدار زهر می ریزند و تصمیم شان متکی به مردن یا زنده ماندن مرغ مسموم است!
مایکل داو بعد از دقت و ضبط هر نوع جزییات در باره ۷ پرنده ایی که راهنمای یافتن زمین کشاورزی قبیله برای سال بعد هستند نظیر رنگ و وزن و آوازشان، نتوانست مورد مشخصی را بیابد که منطق کشاورزان قبیله را توجیه کند.
اگر هم از بومیان منطقه می پرسید پس چرا در طی دو سال پیاپی وضع محصول ها در زمین جدیدی که نشانه اش را پرنده ها دادند خوب نبوده است می گفتند ما راه بهتر دیگری نمی شناسیم و سعی می کنیم در سال های بعدی دقت بیشتری به خرج دهیم.
آنها ۷ پرنده بومی را اقوام خدا فرض کردند و با مشاهده نشانه های مربوط به حضور پرنده ها در یک نقطه، به خود می قبولانند که فرستادگان خدا نقطه جدید کشت را به آنها نشان می دهند.
نکته مهم این است که کشاورز قبیله می داند زراعت و مقدار محصول در باتلاق ها و منطقه حاره ایی و جنگل انبوه، اصلا قابل پیشبینی نیست. یک تکه زمین اگر سطح آب رودخانه بالا باشد یا نباشد و اگر میزان آفت ها و بارندگی متغیر باشد محصول و مقدار برداشت هم متغیر است و اصلا مهم نیست در کدام قطعه زمین کشاورزی صورت بگیرد.
در حقیقت کشاورزان بومی اندونزی تنها کاری که از دست شان بر می آید انتخاب تصادفی یک قطعه زمین از بخش های مختلف یک جنگل است. درست همان کاری که سرمایه گذار بورس می کند وقتی که می داند دانش و اطلاعات و موقعیت مالی خودش و شرایط اقتصادی به او اجازه نمی دهد که همه سرمایه اش را در یک نقطه متمرکز کند و به طور میانگین و اتفاقی، در بخش های مختلف بازار بورس سرمایه گذاری می کند.
بالاخره بعد از ۱۵ سال، محقق امریکایی متوجه شد مردم این قبایل به مرور یاد گرفته اند وقتی اطلاع کافی برای حل یک مشکل ندارد بهتر است ریسک کنند و از شانس و تصادف استقبال نماید.
کشاورزان دوره گرد قبیله Kantu در عمل و بعد از دوران طولانی به این نتیجه رسیدند که به خاطر شرایط شان همیشه با کمی تولید بیشتر یا کمتر، امورات شان می گذشت و با سپردن مسولیت انتخاب زمین به پرنده ها جایی برای اعتراض، شکایت و پشیمانی و افسوس برای شان نمی ماند.
کشاورز باستانی در جنگل های اندونزی وظیفه انتخاب را به نحوه مشاهده پرنده های مقدس یا ر واقع به قرعه و فال نیک سپرده است. عملی که در تمامی جوامع به اشکال مختلف خود را بروز می دهد.
ما هم فال حافظ می گیریم و استخاره و بازکردن گوشه قران و دل به دریا زدن و به خدا سپردن داریم … شاید سپردن اختیارات به شانس و قرعه کشی یا به فال نیک گرفتن امور به خاطر پذیرش سرنوشت، تقریبا همان کاری است که قبیله Kantu با پرنده های مقدس خود انجام می دهد.
How to choose? by Michael Schulson
http://aeon.co/magazine/world-views/is-the-most-rational-choice-the-random-one/