داستان های غزاله علیزاده با نامهای «خانه ادریسیها» و «شبهای تهران» توانستند دو یادگار مهم برای قصه فارسی معاصر به ارمغان بیاورد. اولین هدیه او به داستان فارسی، نوشتن در باره طبقه «طبقه متوسط» ایران قبل از انقلاب است و دومین یادگاری که از خودش به جای گذاشت تعریف چند نوع عشق جدید ایرانی بود.
با وجود آنکه حدود 40 سال پیش، «طبقه متوسط» گسترده ای در جامعه ایرانی نداشتیم ولی تصویر پر نقش و نگار غزاله علیزاده از سلیقهها، احساسات و آلام روحی چندین شخصیت جوان زمان شاه ارائه کرده است که می تواند برای نسل بعد از انقلاب جالب باشد.در هر دو رمان «خانه ادریسیها» و «شبهای تهران» قهرمان اصلی هر دو داستان مردان جوانی هستند (بهزاد و وهاب) که بعد از مدتی زندگی در اروپا به ایران بازگشتهاند. هر دوی شان از خصلت های منفی شهرنشینی نظیر یأس، پوچی و بیانگیزگی در رنج هستند.
در داستان « شب های تهران »، بهزاد نقاش و تازه از خارج برگشته فرصت مییابد تا به دو زن کاملا متفاوت یعنی نسترن و آسیه دل ببندد. جانبهی عشق زمینی ( و تشکیل خانواده) را نسترن برایش فراهم می کند. آسیه ولی در مقابل دختری است سرگشته و مدرن که با همه جذابیتش، تکلیفش با زندگی هنوز معلوم نیست.
بهزاد از سویی با تمام وجود در التهاب عشق ناآشنا و غیر عادی خود به آسیه غرق شده است و از سوی دیگر قادر به درک و پذیرش نوع رابطهای که آسیه خواهان آن است نیست و به همین خاطر رابطه شان به شکست می انجامد.
نویسنده داستان به بهزاد فرصت بازگشت به عشق پاک و سنتی را اهدا میکند. نسترن دختر جوان و زیباییاست که «آرزوهای بزرگ» ندارد و با وجود غیرعادی بودن و پریشانی مداوم بهزاد، او را خیلی دوست دارد.
اما متاسفانه جذابیت مدرن دو رمان غزاله علیزاده و تنشهای عاشقانه دو مجنون مدرنی که خلق کرده است بعد از مرگ نابهنگام نویسنده فرصت ابراز وجود و تحول در داستانی جدید را نمی یابد و به ناچار نیمهکاره میماند.