دوستی که اخیرا از یکی از شهرهای تانزانیا برگشته بود می گفت متوجه شده بودند که تمام بچههای شهر یک گوششان سوراخ است و به آن گوشواره میزنند. پس از قدری پرس و جو میفهمد که بچه دزدی در آنجا اخیرا زیاد شده و کودکان ربوده شده در مراسم پیروان برخی مذاهب به پای خدایان قربانی می شوند. از این رو خانواده ها با سوراخ کردن گوش بچهها و به اصطلاح با بی حرمت کردن بدن بچه، او را به سطحی می رسانند که لایق قربانی شدن به پای خدایان نباشد! بنابر این خطر دزدیده شدن نیز ملغی می شود.
اکثر جوامع بشری ولی به سوراخ کردن گوش به عنوان بیحرمتی نگاه نمیکنند. این روزها سوراخ کردن گوش، ابرو، ناف، لب، زبان و حتا اعضای تناسلی به بخشی از تزئینات بدن تبدیل شده اند.
پیش قضاوتها نیز در مورد افرادی که به این نوع تزئینات علاقمندند، کمتر و کمتر می شود. کمابیش قبول کرده ایم که بدن هر فرد حریم اوست و حق اوست که آنرا طبق سلیقه خود سوراخ کند، آذین بندی کند، نقش و نگار دهد، و یا اگر هم نمیخواهد از همهٔ این تزئینات پرهیز کند.
اکثر ما حق هر کس به حریم بدن خود را محترم می شماریم، ولی عجیب است به بچههای مان که میرسد این احترام رنگ می بازد.
شاید وقتی در اول این نوشته از دزدی بچه ها و قربانی کردن شان گفتم شما را به یاد مفاهیمی چون خرافات و جادو جنبل انداخت. شاید هم همچون من افکارتان به ختنه کردن پسرها در فرهنگ خودمان معطوف شد.
برای مسلمانان و کلیمیان این تعدی به بدن پسرها از ارکان مهم اعتقادتشان است، از این رو بی هیچ تردید و رضایت بچهها، آنان را ختنه می کنند.
بحث شیرین ختنه موضوع بسیار بحث برانگیزی است که احساسات غلیظی در میان حامیان و مخالفان آن برمی انگیزد. حامیان آن فقط معتقدان مذهبی نیستند بلکه گروهی هم به دلائل علمی و بهداشتی موافق نظریاتی هستند که ادعا میکنند جدا کردن پوسته حفاظی آلت مردان، آنها را کمتر در معرض ابتلا به بیماریهای مقاربتی، خصوصا ایدز میگذارد. از اینرو ختنه را انتخابی بهداشتی از سوی والدین می خوانند.
مخالفان ختنه کردن پسرها هم از سه طیف مجزا هستند. آنهایی که به معتقدین مذهبی عکسالعمل نشان میدهند و ختنه را عملی خرافی و عقب مانده می خوانند. گروهی دیگر که آمارها و نتیجه گیریهای حامیان علمی ختنه را به چالش میگیرند. گروهی دیگر هم به آن از دریچه حق و حقوق کودکان نگاه میکنند و ختنه کردن را تجاوز به حریم بدن بچهها میدانند.
حق کلمه جالبی است که در رابطه با بچههایم باید پی در پی به آن باز گردم.
من بشخصه اعتقادات مذهبی ندارم که ختنه پسران را از آن طریق توجیه کند. ولی آیا حق من است که با تکیه به استدلال بهداشتی بودن این عمل، حریم بدن آنها را مورد تعدی قرار دهم؟
بنظر من میرسد که این استدلال بر پایهٔهای متزلزلی ایستاده است. تصمیمگیری در مورد نیازهای روابط جنسی بچهها در آینده چطور می تواند حق من باشد؟ شاید پدران ختنه شده بپرسند اگر فرزندان مان را ختنه نکنیم، وقتی به تفاوت عضو تناسلی شان با پدرانشان کنجکاو شدند چه بگوییم؟
اگر از من بپرسند می گویم، بهترین فرصت است که با پسران خود در مورد اهمیت احترام به حریم بدنِ هر فرد گپی بزنند.