در اوج برف و بوران امسال تورونتو، شانس آن را داشتم که به دیدن نمایشنامه «زنی با سگ ملوسش» به کارگردانی و بازیگری ساسان قهرمان بروم و خاطره گرمی را در کنار سرمای بیسابقه این زمستان تدارک ببینم.
برایم مهم بود که ببینم ساسان قهرمان، این هنرمند و فرهنگی خستگی ناپذیر تورونتو چگونه با داستان کوتاه چخوف کلنجار خواهد رفت. کنجکاو بودم بدانم به دور از برداشت ها و استقبال کلیشه ایی که از چخوف و آثارش به عنوان یک نویسنده واقعگرا در ایران می شود آیا ساسان قهرمان قادر خواهد بود که حس « pathos » که رنجی فرساینده و حل نشدنی در آثار چخوف است را در بازی دو نفره اش با «مهرک جارودی» به نمایش بگذارد؟
چخوف بخش بزرگی از شهرتش را مدیون ذات واقعگرایانه آثارش است ولی شاید یکی از دلائل ماندگاری و همچنان تازه بودن نوشته هایش در این نهفته بود که مثل نویسندگان و اندیشمندان قرن 19 میلادی تصمیم نگرفت که حکم کلی صادر کند و به تجویزِ یک جواب همگانی برای زندگی بسیار متحول بشر در اوج انقلاب صنعتی تن دهد.
دوران چخوف در حد فاصل تغییر تمدنها سپری شد. اواخر قرن 19 میلادی مصادف با آخرین تلاش های دنیای اشرافیت غرب و مسیحیتِ همنوا با آن بود. اقتصاد سوداگرانه به همراه رواج فردیت باعث فروپاشی اخلاقیات و مرام های قدیمی می شد. از همه مهمتر موج و قدرت جدیدی وارد صحنه اجتماع شد که در غرب از آن به عنوان « New Women» یاد می کنند.
نمایشنامه ایی که ساسان قهرمان به روی صحنه آورد به خوبی توانست دو ویژگی دنیای تازه مدرن شده زمان چخوف را ثبت کند. داستان« زنی با سگ ملوسش» هم حس مدرن و واقعگرایانه بی جواب و معلق نگه داشتن چخوف را به خوبی به نمایش گذاشت وقتی که دو زن و مرد دلداه نمایش ( که هر کدام شان در ضمن متاهل هم بودند) نتوانستند داشتن یک عشق ازلی و ابدی را برای همدیگر تضمین کنند و قصه عشق شان، ناتمام ماند.
مرد و زن نمایش به دلیل استفاده از ناشناس ماندن در شهر بزرگ، می توانستند در هتلی دور از خانواده های شان به هم عشق بورزند. زن با قطار از شهری کوچک و به بهانه دیدن پزشک متخصص زنان، به مسکو می آمد و مرد با اجاره یک هتل، به طور موقت امکان یک رابطه زناشویی خارج از خانواده را عملی می ساخت. اما رنج فرسایشی دوری دو معشوق به دلائل رسم و سنت قدیمی با وجود تماس های پنهانی، حل نمی گردد.
مهمتر از همه اینکه هر دوی شان می ترسند که اگر رابطه شان را اعلام کنند تضمینی برای ماندگاری و یک نواخت شدن عشق شان نمی ماند. ویژگی دوم داستان چخوف، نشان دادن خواسته های زنِ جدید و مدرن است. «آنا سرگیونا» در این داستان پی می برد که حقش از زندگی، بیشتر از آن است که زنِ جوانِ یک کارمند عالیرتبه مسن و بدون احساس باشد.
چخوف برای شخصیت اصلی داستان، «دیمتری»، که مردِ زن باره ایی است این موقعیت را فراهم می کند که با نوعی از زن مدرن آشنا شود تا اعتقادش به اینکه زنها « ضعیفه و بی کلاس »هستند را در هم بریزد.
ساسان قهرمان با کارگردانی نمایش « زنی با سگ ملوسش» و با بازی چشمگیرش در آن، اوج خردمندی و خلاقیت هنری اش را به نمایش گذاشت. به نظر من، او در این کار، هنرمندترین ساسان قهرمانی است که تورونتو تاکنون تجربه کرده است.
عکس های نمایش اثر شرکت Pureconceptproductions