ماجرای همسریابی بنده

جونم براتون بگه که آخر عمری رحمت خداوند شامل بنده شده و تجرد اختیار کردم یا بهتر بگم تجرد اختیارمون کردند. اون اوایلش که از رابطه بیرون اومده بودم پیش خودم خیال می‌کردم که حالا این اولی نشد بعدی، چیزی که زیاده تو این دنیا مرد و زن مجرد. به گفته این خارجی ها، دریا پر ماهیه.

برای بنده که قرمه سبزی و و کله پاچه رو با دنیا طاق نمی‌زنم، مورد بعدی هم حتما باید هموطن می‌بود و کلا خیال می‌کردم و می‌کنم که آب ایرانی جماعت با این خارجی ها تو یه جوب نمی‌ره ( اینو برا شما نوشتم اما دروغگو سگه به قول صمد آقا، خارجی های آدم حسابی امثال بنده رو تحویل نمی گیرن. اقلا تو این خارج ما). یه سال گذشت، دو سال گذشت، سه سال گذشت خبری نشد. دنبال نیمه گمشده گشتن همان و گم شدن نیمه خودمان هم همان، موندیم تنها قو قو.

البته اینم بگم خدمتتون که تو این شمال خارج ما، تو این ده کوره‌ای که بنده زندگی می‌کنم تا شعاع ١٥٠٠ کیلومتری آمار گرفتم، ایرانی مجرد نبود. این متاهل ها هم برا کسی خواهری یا برادری نمی‌کنن که قربونشون برم.

یکی از دوستان که دلش برا ما سوخته بود، گفت می‌گم کار بدی که نیست دنبال زوج گشتن. ازدواج سنت رسول الله است! چپ چپ نگاهش کردم و گفتم همچین می‌گی سنت پیامبره که انگاری قبل از زمان ایشان مردم با قلمه زدن تکثیر میشدن. طرف خندید و گفت:

حالا این وب سایت های دوستیابی ایرانی رو چرا امتحان نمی‌کنی؟ بنده هم از روی سیری گفتم که ای بابا از ما دیگه گذشته، اما بازم دروغ گفتم! یعنی منزل که رسیدم، فوری کامپیوتر محترم رو گیراندم و نشستم پای این صفحه‌ای که دوست گرامی آدرسش رو داده بود. یه ساعت، دو ساعت، سه ساعت یعنی چه صفایی داشت.

یک شناسه درست کردم که توش همه واقعیت‌های زندگیم رو نوشتم با عکس و خیلی هم متین و درست. یه ١٠٠ دلاری هم پیاده شدیم این وسط. البته فقط عکس جدید نداشتم از چند سال پیش که عکس گرفته بودم یکی رو انتخاب کردم. بازم یه دروغ کوچولو گفتم! عکس‌های جدیدم هیچ کدوم اونطوری که می‌خوام در نمیان!

یک چند ماهی گذشت، خبری نشد که نشد، یعنی دریغ از دو بازدید کننده از شناسه بنده. تا اینکه تصمیم گرفتم ببینم که دیگران چی نوشتن، آخه بنده چه مرگیم هست که اینقدر … با دیدن شناسه بقیه دوستان بود که فهمیدم مشکل کار کجاست.

* آقایی هستم، ٢٩ ساله پزشک متخصص (تخصصم را در صورت آشنایی بیشتر خواهم گفت)، ٤ ساله اومدم خارج و دنبال …

بنده فکر کردم دیدم ایشان اندکی نادرست نوشتند، اگر پزشک باشند که نرمال ١٨ سالگی دیپلم گرفتند و دوره پزشکی عمومی ٧ سال است و بورد تخصص هم معمولا ٥-٤ سالی طول میکشد، ایشان نمی تونه 29 ساله باشه چون ٤ سال هم بیشتر خارج نبودن پس خارج تحصیل نکردند، خدمت سربازی را هم حساب کنید.

* خانمی هستم ٣٠ ساله، خیلی آرام، متین، دارای زیبایی صورت و سیرت. از همسرم سپریت (جدا) شدم. بسیار موفق و پیشرو …

* آقای ٣٢ ساله، مهربان، صادق و با کار تلاش و جان کندن و سختی به جایی رسیدم، از همسرم جدا شدم. استیبل هستم….

* آقای ٤٠ ساله نوشته بودند: مهربان هستم، صادق، محترم و …

 

خلاصه وقتی شناسه‌ها رو می‌خوندم به این نتیجه رسیدم که اشتباه اومدم اینجا، این وب سایت های دوستیابی فقط برای آدم خوب‌هاست و جوون‌ها. ممکنه کسی نبوده کشف شون کنه یا اینکه یه خواهری برادری داشتن در بچگی فوت شده و شناسنامه اوشون رو برای ایشون بکار بردند. همه مهربان، صادق، محترم، تحصیل کرده، آدم حسابی، پولدار، موفق، انسان، خوشتیپ و یعنی هر چه صفت و موصوف خوبه اونجا پیدا می کنید.

القصه مردها همه نلسون ماندلایی بودن برا خودشون و خانوم‌ها هم مادر ترزا. برا یه آدم معمولی مثل من سخت بود باور کنم که آدمها اونی که نیستند خودشون رو معرفی کنند. حتما هستند لااقل از دید خودشون، اما اون آقا دکتره سنشو اشتباه نوشته فکر کنم.

با همه اینا نمی تونستم باورشون کنم. آخه قضیه خودم هم بود. یعنی من هم  زیبا و کامل و بسیار موفق بودم و نمی دونستم؟ حالا خودم به کنار، تو کله ام جا نمی شد که اگه اینا راست میگن پس اشکال کارشون کجاست؟ چرا تنها موندند و مثل من عاقبت شون رسیده به وب سایت دوستیابی؟ نه من حتما اشتباه می‌کنم، آقای دکتر هم شاید یه کلاس دو کلاس، جهشی درس خوندند، احتمالش هست ولو اینکه کمه.

More from محمد محب علی
حس خوبِ مرد بودن
ساعت دو توی یه روز سرد پاییزه. کارت میزنم و از اداره...
Read More