در سوگ محیط زیست ایران

ایرانیان از معدود مردمان خاورمیانه هستند که توانسته‌اند رشد جمعیت را کنترل کنند و بر پایه‌ی پاره‌ای از آمارها، در برخی از شهرها، حتی به منفی برسانند. با این همه، رشد هراس انگیز جمعیت در دهه‌های پنجاه و شصتِ خورشیدی، زهر خود را ریخته است.

خوش‌بختانه در دهه‌ی هفتاد، دولت وقت به خطای دولت‌های پیشین پی برد و شعار «دو بچه کافی است، دختر یا پسر فرقی ندارد» را بر سر زبان‌ها انداخت و کارساز شد. هر چند در کنار تبلیغات دولتی، فشار اقتصادی و دگرگونی نگاه مردم به زندگیِ پس از جنگ هم مزید بر علت شد تا ایرانیان به کنترل بیشتر تن دهند.

nature 3

 عیسی کلانتری، مردی كه دوازده سال مسئول اتاق وزارت كشاورزی ايران بوده و در حال حاضر، عضو گروه مشورتی رئیس جمهور منتخب برای انتخاب كابينه هم هست در گفتگو با روزنامه‌ی قانون می‌گوید: «…من همه جا گفته‌ام. اگر وضعيت اصلاح نشود ايران 30 سال ديگر كشور ارواح می‌شود چون همه كشور تبديل به كوير می‌شود. در كوير اگر بارش هم صورت گيرد، ثمری ندارد چون سفره آب زيرزميني خشك شده است، آب در سطح می‌ماند و تبخير می‌شود. در حال حاضر تمامی پيكره‌های آبی طبيعی ايران خشكيده‌اند. درياچه اروميه، بختگان، تشك، پريشان، كافتر، گاوخونی، هورالعظيم،‌ هامون، جازموريان و…. ديگر چيزی باقي نمانده. من از وقوع بحران حرف می‌زنم. زندگی ملت در حال تهديد است.»

در مقطعی از تاریخ ایران به سر می‌بریم که نقطه‌ی عطف است. پس از تبخیر آب‌های فلات مرکزی ایران در دوران کهن و پدید آمدن دشت کویر و کویر لوت، که نتیجه‌ی دگردیسی‌های آب و هوایی بود، اکنون ما در حال رقم زدنِ دومین دگردیسی فاجعه‌بار محیط زیست ایران هستیم.

جمعیت پهنه‌ی ایرانِ امروز، هیچگاه در طول تاریخ 75 میلیون تن نبوده است. تامین نیازمندی های جمعیت افزوده شده با وجود کمبود منابع آبی در یک کشور نیمه بیابانی و افزایش درخواست آب آشامیدنی، کشاورزی و صنعتی مساوی است با فاجعه. اما خبر هولناک‌تری هم وجود دارد؛ ناسا در اردیبهشت ماه امسال اعلام کرد که مناطق کم بارش جهان در طول سده‌ی بیست و یکم میلادی، با خشکسالی بیشتری روبه‌رو خواهند بود. ناسا خاورمیانه را از مناطق بحرانی اعلام کرده است.

به عبارتی، کشور نیمه بیابانی ما، خشک‌تر و بی آب‌تر خواهد شد. با توجه به این که ما حتی در سال‌های پر باران هم دریاچه‌ها و تالاب‌های‌مان به خشکی گراییده‌اند و هیچ برنامه‌ای برای توقف سدسازی نداشته‌ایم، بی شک بیابان‌های‌مان گسترده‌تر خواهد شد.

Hands Holding Water in Desert

به گفته‌ی کارشناسان، حفر چاه‌های عمیق و ساختِ سدهای غیر استاندارد، دو هیولای ویرانگر محیط زیست ایران در چند دهه‌ی اخیر بوده است. البته بخشی از سدها و آب‌بندهای ایران برای تامین آب مورد نیاز شهری ساخته شد و ناگزیر بودیم. بسیاری از سدها هم فقط برای پر کردن جیب برخی شرکت‌ها بوده است. این دو پدیده‌ی شوم، نه فقط رودها و دریاچه‌ها و تالاب‌ها را خشکانده‌اند که سفرهای آب زیرزمینی ایران را هم از رمق انداخته‌اند.

بزرگترین دستاورد تاریخی ایرانیان که در مناطق کم آب زیسته‌اند و می‌زیند، حفر کاریز (قنات) بوده است. کاریزها آب آشامیدنی و کشاورزی را تامین می‌کردند و می‌کنند بی آن که به سفرهای آب زیر زمینی آسیب برسانند. شاید بد نباشد اگر به جای حفر چاه و ساختِ سد، جنبش حفر و بازسازی کاریزها را راه بیندازیم.

مشکل محیط زیست ایران فقط خشکیدن رودها و دریاچه‌ها نیست. علاوه بر سهمگین‌ترین خطر یعنی نابودی سفرهای آبِ زیرزمینی، ما با نابودی جنگل‌ها و زمین‌خواری افسارگسیخته روبه‌روییم. قطع درختان جنگل‌های مازندران و گلستان، به ویژه هجوم برخی شرکت‌های نامدار به این جنگل‌ها، سیل‌های ویرانگری را به دنبال داشته است. چند سالی است که سیل شهرهای گلستان و شرق مازندران را در می‌نوردد. پدیده‌ای که برای یک منطقه‌ی جنگلی با رویش انبوده، طنnatureز تلخی است.

آنانی که از مسیر دریاچه‌ی ولشت به مرکز کلاردشت رفته‌اند، حتما با وحشیانه‌ترین نوع زمین‌خواری مواجه شده‌اند. رُستنگاه‌های عمومی دو طرف جاده را با بلوک و آجر نشانه‌گذاری کرده‌اند و به تملک خود درآورده‌اند؛ چمن‌زارهایی که بعضا شیبی بیش از شصت درجه دارد و از آبادی دور است و هیچ گاه نمی‌توانسته زمین شخصی کسی باشد.

تقریباً همه می دانند که برداشت غیر استاندار داز معادن کوه دماوند، این اثر زیبای طبیعی- ملی و زمین‌خواری گسترش یافته در مراتع نزدیک به دامنه‌ی دماوند و احداث جاده در دل جنگل‌هایی که هیچ نیازی به جاده ندارند برای فروختن زمین‌‌های حاشیه‌ی جاده و راه‌اندازی رستوران‌های شیک در دل جنگل‌های کمیاب هیرکانی است.

جنگل‌های تُنک زاگرس هم حال و روز خوشی ندارند. خشک‌سالی، آتش سوزی‌های مشکوک، چَرای بی رویه‌ی دام، قطع درختان برای سوخت خانگی- که پس از هدفمندی یارانه‌ها و گرانی سوخت به نهایت رسید- و نشستن ریزگردها بر برگ‌های بلوط و… جنگل‌های زاگرس را تهدید می‌کند.

ریزگردهای عربی و آلودگی‌های صنعتی را هم به این بلبشو بفزایید. شاید برای مردم، این دو آلودگی عینی‌تر و قابل فهم‌تر است. معصومه ابتکار، عضو سابق شورای شهر تهران، خطر پارازیت‌های ماهواره‌ای بر سلامت مردم را هم به این آلودگی‌ها افزود. به گفته‌ی او، امواج پارازیت سرطان‌زا است.
در چنین شرایطی است که برخی به هر دری می‌زنند تا باغ گیاه‌شناسی نوشهر و پارک پردیسان تهران را بکوبند و نابود کنند.

فرهنگ اولویت‌بندی

اولویت‌بندی یعنی شناخت نیازها و اقدام به‌هنگام برای رفع آن‌ها. یعنی فریب نیازهای کاذب و یا دست چندم را نخوردن. اولویت‌بندی، فرهنگ است. طبعا کسی که گرسنه است، برای خرید گوشیِ گران‌قیمت هزینه نمی‌کند و حقوق مسلّم خود را می‌شناسد و طبق آن هزینه می‌کند.

بی گمان، فرهنگ اولویت‌بندی بسیاری از مشکلات ما را حل می‌کند. باید بدانیم برای چه و برای که هزینه می‌کنیم و چرا هزینه می‌کنیم. رسیدگی به وضع محیط زیست ایران، اولویت امروز ماست. سر و سامان دادن به معضل مسکن، کودکان کار، اعتیاد، فحشای زیر سن قانونی، موج بیماری‌هایی چون ایدز و سرطان و … باید اولویت امروز ما باشد. انرژی یک ملت و یک کشور باید صرف چنین اموری شود. در صورت رفع این معضلات، مدیریت کشور خود به خود الگوی جهانیان می‌شود و نیازی به تبلیغ ندارد.

ایران کشوری زلزله خیز است. اما مقاوم سازی ساختمان‌ها و شهرها اولویت ما نیست! سال‌هاست می‌شنویم که با روی دادن زمین‌لرزه‌ای سنگین، تهران مچاله می‌شود. پس چرا هنوز بساز و بفروش‌ها خانه‌های مقوایی می‌سازند و پایان‌ِکار می‌گیرند؟

چرا هنوز بر گسل‌ها و در حاشیه‌ی بزرگراه‌ها و شاه‌راهای حیاتیِ شهر، برج ساخته می‌شود؟ چرا هر روز ساختمان‌های غول‌پیکر با نمای شیشه‌ای ساخته می‌شوند؟ مگر چند هزار تُن شیشه در زمان زمین‌لرزه فاجعه نمی‌زاید؟ چرا در شهرها و روستاهای این سرزمین زلزله خیز، هنوز خانه‌هایی وجود دارد که با زمین‌لرزه‌ای 4 یا 5 ریشتری ویران شود؟ مگر ژاپنی‌ها از فضا آمده‌اند که در 9 ریشتر هم کک‌شان نمی‌گزد و در شهر بم با کمتر از 6 ریشتر این d6ec8d506bb81889a69af4da4ad58abcهمه آدم می‌میرند؟

این معضل، عزمی 75 میلیونی می‌‎طلبد. دولتی مسئول می‌طلبد. دولتی با برنامه می‌طلبد. دولتی که به حرف کارشناسان گوش دهد و خود را علامه نداند و برای کشور هزینه‌های واهی نزاید. گویا دست‌مان به جایی بند نیست. پس به دو هزار و پانصد سال پیش عقب‌گرد می‌کنیم و چون پادشاهان هخامنشی می‌گوییم: اهورامزدا این کشور را از لشکر دشمن، از خشکسالی و از دروغ محفظ نگه دار.

.ضمنا، یک بچه کافی است. دختر، پسر یا دوجنسه فرقی ندارد.

More from عباس سلیمی آنگیل
روزهایی که سارا صیغه من بود – ۴
یک موضوع داستان روی تخته نوشتم و به بچه‌ها گفتم از بیست...
Read More