فروید و عقده فرشته و فاحشه – 2

در بخش اول این مقاله تلاش شد تعریف زنان به صورت فرشته یا فاحشه مطرح شود. قبل از اینکه نقبی بزنیم به تفکرات روانکاوانه فروید، یک بار دیگر لازم است مروری به گستردگی ماجرای تفکیک زنان به فرشته و فاحشه داشته باشیم.

shutterstock_103159715-edited

برای بسیاری از ما مردان با هر نوع تربیت و فرهنگی که به آن خو کرده باشیم زیاد دور از واقعیت نخواهد بود که بگوییم به زنان جذاب، شورانگیز و زیبا نظر و عشق می ورزیم ولی برای تشکیل خانواده، تمایل به سمت زنانی داریم که نجیب، ساکت، سربزیر و دست نخورده هستند.

می گویند این تناقض در اعماق ناخوداگاه مرد نیز وجود دارد چون ما هیچگاه دقیقاً و حتماً پی نخواهیم برد که پدر واقعی فرزند ما چه کسی خواهد بود برای همین، در مرحله تصمیم گیری برای تولید مثل، ذاتاً محافظه کاری را ترجیح می دهیم.

برداشت عمومی فروید از زن بیشتر از آنکه علمی باشد از دل افکارِ مذهبی دوره ویکتوریا در نیمه قرن 19 میلادی و باور یهودی – مسیحی اش نشات گرفته است. زنان از دید فروید ، به خاطر نداشتن « آلت جنسی مردانه» همیشه ناکامل و در سایه وجود برتر مردان می توانند هویت یابند. او می گوید زنان نسبت به مردان به خاطر نداشتن آلت جنسی، حسادت می ورزند. حسادتی که هیچگاه سیراب نمی گردد و زمینه ساز بسیاری از عقده های روانی آنها است.

فروید می گوید مردانی که به عقده فاحشه و فرشته مبتلا هستند در حقیقت در حال بروز واکنشی هستند که ناشی از یک عقده ابتدایی تر به نام اودیپوس کمپلکس می باشد. طبق این نظر، نوزادان که تجربه عشق بی حد و حصر مادر را دارند پس از آنکه وارد سالهای بعد از نوزادی می شوند از عشق بیکران مادر ( ارتزاق شیر از پستان و آغوش گرمِ مادر) محروم می گردند. اگر به آن، عدم توجه و غفلت بعضی از مادران به نیازهای عاطفی پسران شان را اضافه کنیم نتیجه اش این می شود که بعضی از پسران در دوران بزرگسالی به شکل خودخواهانه ایی انتقامش را از زنان زندگی یا جامعه خود می گیرند.

از دید این نوع مرد صدمه دیده، که فروید شناسایی کرده است، تنها راه حل، جداسازی هویت زنان به دو نوع زن متفاوت در ناخوداگاه اش است. به همین دلیل زنان برای آنها از طرفی مقدس و پاک و غیر جنسی می مانند ( بویژه آنکه در طی بروز عقده اودیپوس، پسران به پد خودر به خاطر جذب عشق مادر، رشک می ورزند. ولی همان پسران در ضمن، احساس خود به مادران و عدم رضایت نسبت به پدر را هم گناهکارانه می دانند و هم از انتقام و تنبیه پدر ( ترس از اخته شدن) می ترسند. به همین دلائل، پسران ( و مردان در بزرگسالگی) به این نتیجه می رسند که تمایل خودخواهانه شان به مادر به عنوان یک موجود جنسی، نتایج خوبی نخواهد داشت. در این حالت است که نقش زن به عنوان فرشته را در ذهن خود می آفرینند.

فروید معتقد است حالت دومی که مردان فوق به ناگزیر تن می دهند پذیرش هویت دیگری برای زنان است که هوسبازی، جذبه جنسی و تخیلات جنسی با آنها، گناه آلود و مضر نیست. از این به بعد است که برای مردان صدمه دیده و دارای کمپلکس، اینگونه زنان مترادف با لذت جنسی بردن، هوس و تخیلات ممنوعه هستند ( فاحشه). این نوع مردان، در اصل، اعتمادی به زنان ندارند  چون از همان ابتدا می دانند که نمی توانند ثابت کنند آیا پدر فرزند خود هستند یا نه؟

اما چرا این نظریه فروید در زندگی معاصر قابلیت تفسیر منطقی تری یافته است؟ عوامل زیادی دست به دست هم داده است تا ماجرای تفکر دوگانه فاحشه – فرشته همچنان روایت مورد قبول در نسل های جدیدتر مردان باشد. مهمترین شان تلاش و تحولی است که در 100 سال گذشته به کمک زنان برابرخواه و جامعه ایی که به دلائل مختلف به این برابرخواهی تن داد ایجاد شده است.

دو جنگ جهانی دوم و حضور ناگزیر زنان در کار، مدیریت و آموزش جوامع صنعتی به آنها قدرت، استقلال و شعوری را ارزانی داشت که در درجه اول به آنها نشان داد که دیگر نباید به کنج آشپزخانه ها برگردند.

دستاورد ناشی از تحولات جدید، به بازیابی هویتِ محدود نگاه داشته شده و کنترل شده زنان در تمام زمینه ها و از جمله کنترل جنسی شان انجامید. شعور و تحول در دنیای زنانه و اکتشافات علمی نظیر کشف کاندوم و گسترش سکولاریسم و شکستن تابوی طلاق، به زنان فرصت داد تا سیستم جنسیِ جهان را در هم بریزند.

زنان فرصت یافتند تا بدن خود را و نیاز جنسی خود را و لذت جنسی را کشف و تجربه کنند و از شبکه اعتقادات و ارزش های غیرواقعی قدیمی فاصله بگیرند. فرصت آشکاری که ناگزیر، به تصویر باستانی فرشته – فاحشه میدان تازه ایی داده است.

 

مردان کم کم یاد می گیرند که دیگر لازم نیست سرشان را همچون کبک به زیر برف بکنند و به انکار تحولات و تغییراتی که به زنان فرصت جدیدی از انسان کامل بودن ارزانی داشته بپردازند. مردان معاصر دنیا، از طریق بده بستان دنیای ارتباطات که همه جهان را عملا همچون یک دهکده به هم متصل کرده است شاهد شیوه جدیدی از حضور زنان در دنیای خود هستند که لاجرم قرار نیست به فاحشه و فرشته بودن سقوط یا ارتقا یابد.

زنان نه فاحشه هستند و نه فرشته، بلکه همچون هر انسانی تلفیقی از بدی ها و خوبی ها هستند.

 

 

http://psychistofwomen.umwblogs.org/sexuality/

http://www.doctornerdlove.com/2012/03/madonna-whore-complex/all/1/

http://www.lisaescott.com/2012/02/19/understanding-narcissists-madonnawhore-complex

http://psychistofwomen.umwblogs.org/sexuality/

Freud, S. (1912). On the universal tendency to debasement in the sphere of love. In Contributions to the Psychology of

More from ونداد زمانی
چرا سکس یادآور جادو است
انسان اولیه خیلی زود به این حقیقت پی برد که نه تنها...
Read More