خانم ها که ترس ندارند

By Mohammad Roodgoli
By Mohammad Roodgoli

وقتی که وارد بار شد توجه ام را جلب کرد. نزدیک چهل سال داشت. قد کوتاه، لاغر مردنی، کله نیمه کچل، عینک مربعی فلزی، و پیرهن آبی و شلوار جینی که جفتشان حداقل دو سایز برایش بزرگ بودند. در میان آن همه دختر زیبا با کفش های پاشنه بلند و پسر های خوش هیکل، کاملا تو چشم بود. بعد از دو تا آب جو و کمی مستی، به افتضاح ترین حالت ممکن شروع به رقصیدن کرد. همه با انگشت به او اشاره می کردند و هرهر می خندیدندنزدیک هر دختری که می شد، دختر پشتش را به او می کرد و با یک نگاه چندش شدندش را منتقل می کرد. بعد از مدتی، او از آنجا رفت

کمی به او فکر کردم. احتمالا از زندگی اش و از تنها بودن خسته شده بود. در تخت دو نفره اش تنها می خوابید. می خواست شبی خاطره انگیز برای خودش درست کند. اتاقش را تمیز کرده بود. تختش مرتب بود. کاندوم ها را در کشوی بقل تخت گذاشته بود. دوش گرفته بود. چندین بار سناریوی آمدن به خانه با  دختری زیبا را در ذهنش مرور کرده بود. شبی که منتظرش بود فرا رسیده بود.

درعوض تمام شب دست رد به سینه اش خورد. دخترها پشتش را به او کردند. پسرها به چشم یک دلقک به او خندیدند. وقتی آن شب به خانه برگشت، احساس تنهایی بیشتری می کرد. بیش از پیش از زندگی نکبت بارش خسته شده بود. برای اینکه نتوانسته بود با هیچ دختری صحبت کند به خود ش فحش می داد. یاد رقص مسخره اش افتاد. به خودش گفت اصلا نباید امشب آنجا می رفت.

از این آدم ها همه جا هست. حتی ممکن است خوشتیپ، خوش هیکل، و پولدار هم باشند. ولی از حرف زدن با زن ها و از اینکه نتوانند یک مکالمه را ادامه دهند، می ترسند. از پذیرفته نشدن می ترسند. همیشه در پی اثبات صلاحیت خود برای خانم ها هستند. هنگامی که تصمیم می گیرند به یک زن نزدیک می شوند، تمام ضعف ها و تزلزل های وجود شان به سراغشان می آید. وقتی یکی پس از دیگری جواب رد می شنوند، در سراسر وجود خود، به دنبال ایراد می گردند.

برای آنها زن، این موجود دست نیافتنی، عجوزه ای است که باعث و بانی تمام نکبت های زندگی شان است. شاید هر چند وقت هوس کنند زنی را در آغوش خود بگیرند، ولی بیش از هر چیز به سکس فکر می کنند. حتی شاید به بدن زن به عنوان وسیله ای برای انتقال آلت تناسلی از یک مکان به مکان دیگر بنگرند. در این صورت زن برای آنها یک شی فیزیکی است که باید تسخیر، کنترل و استفاده شود.

این جور آدم ها چاره ای جز عوض شدن ندارند. تا امروز خودشان بودند و زندگی شان پر از درد و رنج بود. حالا باید روابط اجتماعی دوباره برایشان تعریف شود. چگونه صحبت کردن و رفتار کردن را از نوع یاد بگیرند. باید بفهمند که سکس سحر و جادو نیست، بلکه نتیجه یک تقابل اجتماعی / عاطفی است. تقابلی که آسودگی خاطر، اطمینان و جذابیت، مراحل مختلف آن را تشکیل می دهند.

بسیاری از چیزهایی که ما درباره روابط اجتماعی یاد گرفته ایم  اساس سالم و واقعی نداشته است. به عبارتی دیگر می توان روابط اجتماعی را دستکاری و کنترل کرد. لازمه آن هم شناخت درست زمینهِ هر تقابل اجتماعی است. مثلا در مواجه با خانم ها، آقایان باید بدانند که برای یک زن، سکس اگر پراهمیت تر نباشد، کم اهمیت تر نیست.

خانم ها هم اگر از کسی خوششان بیاید از همان اول به سکس فکر می کنند، فقط در پنهان کردن افکار خود ماهرتر از آقایان عمل می کنند اگر چه زنان در این مورد معمولا دست بالا را دارند، مردان می توانند با اداره درست هر تقابل اجتماعی، گاهی از گزینش شونده به انتخاب کننده تبدیل شوند. به گمان من اگر یک مرد یاد بگیرد با خانم ها چطور رفتار کند، در روابط خانوادگی، روابط دوستی  و در کار خود نیز موفق تر خواهد بود.

وبلاگ بهزاد فرضی پور

بازنشر مجدد

 

More from بهزاد فرضی پور
روابط اجتماعی ما به چه سمتی می روند؟
به نظرم می رسد وسایل ارتباطی امروزی درحال حذف ابراز احساسات  برای...
Read More