
در اسطورههای یونان، پاندورا نخستین زن روی زمین، فرض شدهاست. چیزی شبیه شکل گرفتن حوا در یهودیت، مسیحیت و اسلام… پاندورا به دستور زئوس از آب و گِل ساخته می شود تا پرومتئوس که با انسانها دوستی میکرد را مجازات کند.
به پاندروا جعبهای در بسته داده می شود که تمام شرهای انسانی مانند غم، پیری، فقر ، بیماری، جنون و… در آن تعبیه شده بود. پاندورا از این ماجرا خبر نداشت.
اما زئوس می دانست پاندورا مثل بقیه بشر ذاتا کنجکاو است. برای همین به پاندورای کنجکاو عمدا هشدار داد که در جعبه را هرگز نگشاید. اسطوره ایی که دوباره شبیه داستان آدم و حوا است وقتی فرشتگان خدا، خوردن سیب درون بهشت اولیه را برای آدم و حوا ممنوع کردند.
پاندورا علیرغم هشدارها در جعبه را گشود و از درون آن همه شرهای ممکن که خدایان تعبیه کرده بودند به سوی انسانها سرازیر شد،
اما در ته جعبه چیز کوچکی به نام امید باقی ماند که از قضا بسیار مهم هم بود. انسان به کمک امید، ارادهی نفی تمام این نقصانها و رنجها و شرها را می تواند داشته باشد.