گفتگوی معمولی دو مرد

بعضی وقت ها نیاز به توضیح و تشریح همه ماجرا نیست. کافی است که به نشانه هایی ارجاع بدهید تا مخاطب تان لب کلام را بگیرد و برعکس او با اشاراتی شما را به سر منزل مقصود کلام برساند.

دیروز طرف های ظهر مهندس «جعفری» سری به ما زد. سر حال و قبراق به نظر می رسید. گفتم: مهندس جان… ماشالله حسابی کیفت کوکه… همیشه به این کیف و دماغ…

مهندس «جعفری» گفت: شب کمی دیر خوابیدم… فیلمش خیلی با حال بود… صبح خانم یه خاگینه شیره انگور بهم داد … عالی… با چای دارچین… حسابی حال مو جا آورد…

گفتم: بله… دیگه سردی نمی کنی… خیالت راحت…

به هم نگاه کردیم و خندیدیم.

Written By
More from ناشناس
شوهرم زود تموم میشه
حدود ۳ سال از ازدواج ما میگذره. از وقتی که باهاش آشنا...
Read More