بچه های قرداغ و ورزقان چه می شنوند؟

اواخر دهه چهل که من دبستان می رفتم، محرم مقارن با اوج سرما و برف سنگین ارومیه بود. ایام عزاداری در آن تاریخ بسیار طولانی و تقریبا قبل از محرم شروع می شد و تا مدتها ادامه می یافت. به تعبیر شهریار در منظومه حیدر بابا، عزا و عروسی برای بچه ها چندان فرقی نمی کرد، اصل مراسم برای آنها جالب بود.

هر چه نوحه و زنجیر و سینه زنی می دیدیم، یاد می گرفتیم  و در کوچه و مدرسه از آن تقلید می کردیم. صدای جمال آقا نوحه خوان اصلی روستای ما که مرد بسیار تر و تمیز و کراواتی هم بود، به طور ویژه طرفدار داشت و مورد توجه قرار می گرفت.

در یکی از این سالها و زیر برف شدید که بعداً نزدیک یک هفته مدارس را تعطیل کرد، نوحه ای خواند که ورد زبان ما شد. آنچه ما بچه ها از نوحه او شنیدیم و درک کردیم، با آب و هوای آن روزهای ارومیه کاملا همخوانی داشت : «قار یاغدی کربلایه …. (برف بارید در کربلا …..)»

بعد از پنج دبستان، به شهر ارومیه مهاجرت کردیم و بعد از دیپلم هم من از ارومیه خارج شدم. آن نوحه را دیگر نشنیدم و کلا در حال و هوای این مراسم نبودم. اما نوای آن یادم بود. بزرگتر که شدم از شعر نوحه تعجب می کردم که در کربلا برف کجا بود؟ تصور کردم اهل ساده دل روستا، متناسب با برف و سرما، شعری ساخته اند و خوانده اند. بهتر است آبروداری بکنم و به کسی چیزی نگویم. طی این سالها، معمولا تعطیلات ماه محرم را یا در تهران هستم و یا به جائی می روم که دستم به هیچ عرب و عجمی نرسد.

امسال ارومیه هستم و برای عیادت پدرم آمده ام. مسجد حضرت مریم فاصله زیادی با منزل پدر و مادرم ندارد. زمین این مسجد را یک بانوی مسیحی آشوری اهداء کرده و مسلمانان نیز به احترام ایشان نام مسجد را حضرت مریم گذاشته اند. ارومیه از این ظرفیتهای مثبت زیاد دارد. یک آن متوجه شدم نوحه خوان مسجد، همان نوحه را خواند : «قان یاغدی کربلایه، طوفاندی یا محمد (خون در صحرای کربلا بارید…)».

کمی گوگل کردم و دیدم نوحه بسیار معروفی هم بوده، اما حدود چهل سال و متاثر از همان عوالم بچگی، قان(خون) را قار(برف) شنیده بودم. ظاهراً همه گیر بوده و هم کلاسی هایم هم قار شنیده بودند. خوب؛ قار سنگینی هم در پیش بود.

سه ماه از زلزله قره داغ آذربایجان گذشته است. تاسوعا و عاشورا در فرهنگ آذربایجان جایگاه ویژه ای دارد. بعید است زلزله زده ها یاد شهدای کربلا را فراموش کنند. خاصه که چادر پناهگاه مناسبی هم برای آنها و علی الخصوص بچه ها نیست. سخت مصیبت زده اند و غریبانه می گریند. به راستی چه حالی دارند و چه می شنوند دخترکان و پسرکان سرمازده قره داغ وقتی نوحه خوان برای آنها می خواند : «قان یاغدی کربلایه، صحرایه یا محمد»؟

.

More from محمد بابایی
کانون زبان ایران، همچنان مورد اعتماد ایرانیان
دو دختر من نهال و سارا برای آموزش زبان انگلیسی به کانون...
Read More