در نخستین سال قرن شانزدهم، شاه اسماعیل صفوی تاج پادشاهی را بر سر گذاشت و صفویان بار دیگر پس از ساسانیان ایران را به عنوان یک امپراتوری مطرح نمودند. اروپا دستخوش تغییرات اساسی بود و هنری هشتم کلیسای انگلیس را از کلیسای کاتولیک جدا کرد. قدرتهای دریایی اروپا یعنی اسپانیا و پرتغال به کشف قاره جدید نائل شدند،
انگلیس و فرانسه و آلمان و روسیه با هم رقابت داشتند. ولی هیچکدام توان شکست امپراتوری عثمانی را نداشتند. صفویان از این موقعیت حداکثر بهره برداری را کردند و هم پرتغال را شکست دادند و هم عثمانی را.
پیشرفت صفویه با قدرت گرفتن ملایانی چون مجلسی در قرن هفدهم رو به افول نهاد. در حالیکه اروپا وارد عصر روشنگری شده بود، ما به دوران تاریک ضد تفکر گام نهادیم تا در آغاز قرن هیجدهم، شاه سلطان حسین با دست خود تاج بر سر سردار افغان نهاد. فساد حکومت صفوی آمیخته به خرافات دینی جامعه را به قهقرا سوق داده بود و جرقه دوران کوتاه نادرشاه توان محدود کردن قدرت ملایان را نداشت.
قرن سرنوشت ساز هیجدهم که اروپا چهار نعل می تاخت و انقلاب فرانسه و انقلاب علمی و صنعتی و اختراعاتی چون ماشین بخار و چاپ سنگی و … رخ میداد ما با سقوط صفویه و دست به دست شدن قدرت بین افغانها، نادرشاه و کریمخان و قاجاریه فرصت را از دست دادیم.
نتیجه آنکه قرن نوزدهم را بسان تیمی از نفس افتاده بدون ذخیره و با مربیانی نابلد شروع کردیم که باخت قابل پیشبینی بود و تک ستارگانی چون عباس میرزا و قائم مقام و امیرکبیر توان تغییر یک جامعه بیمار را نداشتند و نقطه اوج بیماری مخالفت با راه آهن و قرارداد رویتر و فتوای تنباکو که تلگرامش چند روز پس از تحریمش رسید.
در آغاز قرن بیستم ایران کشوری بود که با فقر و بیماری و شپش و کچلی و بیسوادی و قحطی و نا امنی کلنجار میرفت. در دوران کودکی خودم از سالمندان عباراتی مانند سال وبایی، طاعون، مشمشه، انفولانزای اسپانیایی، یاغی های ماشالله خان کاشی را بسیار شنیده بودم.
مدیریت عالی رضا شاه این کشور را در عرض ۱۵ سال دگرگون کرد. هرچند به دلیل جنگ دوم جهانی روند این پیشرفت متوقف شد ولی با کمک امریکا به ایران به جبران همراهی با متفقین در طول جنگ و اختصاص بودجه بر اساس اصل چهار ترومن و مدیریت مدبرانه شاه در عرض کمتر از ۲۵ سال، شاخص های بهداشتی اجتماعی اقتصادی بهبود یافت و کشور به صنعتی شدن و پانهادن به جرگه کشورهای توسعه یافته نزدیک شد.
شوربختانه بیسوادی نزدیک به نیمی از ایرانیان به کمک میراث داران روحانیت متاثر از دوران صوفی با تکیه بر تفکرات فناتیک مذهبی مردم ان موقع و شرق زدگان غرب ناشناخته، مانع ادامه پیشرفت ایران شدند.