من الکی پولدار نشدم

سلام. ۴۱ ساله ام. از کارم راضی ام و مدام مسولیت های بیشتر برای خودم درست می کنم. از همان نوجوانی تشنه و کنجکاو این بودم که ببینم چه امکاناتی برای من وجود دارد که وضعم بهتر شود..

همه اتکای اولیه ام یک فوق دیپلم فنی بود و یک سختکوشی که می دانستم دارم. در ۲۷ سالگی به همراه یک دوست به تهران آمدیم. درون یک خانه در منطقه خاک سفید اتاقی اجاره کردیم و هر روز به دنبال کار به کارخانه های اطراف می رفتیم.

هر دوی مان شانسکی درون یک کارگاه ماشین سازی که تخصصش تبدیل ماشینها به آمبولانس و آتش نشانی بود کار گرفتیم. دوستم دلش آرام و قرار نداشت و می خواست برگردد به شهرستان و رفت.

هنوز سه ماه نشده بود که در صفحه نیازمندی های روزنامه یک کار نیمه وقت شبانه در حوالی مرکز شهر گرفتم. از ساعت ۶ تا ۱۰ شب به تلفن های یک کلینیک کودکان پاسخ می دادم. وقت ملاقات می گرفتم و … خوابیدن در یکی از اتاق های کلینیک مزیت اصلی این کار بود. کلینیک شبانه روزی آشپزخانه هم داشت.

برای حدود ۲ سال هیچ هزینه اضافی نداشتم. روزها در کارگاه ماشین سازی کار می کردم و شبها در کلینیک. برای رفت و آمد خودم یک موتور خریدم. مدتی بعد با پس اندازم در شهرستان خودم یک زمین خریدم.

آن موقع برادر و خواهرم هر دو خانواده مستقل داشتند ولی مستاجر بودند… با اجازه پدر و مادرم، خانه پدری را فروختیم و با پول آن و وام یک ساختمان ۵ طبقه در زمین خودم به کمک دوستم که معمار بود ساختیم. سه طبقه را به اعضای فامیل دادم و دو طبقه دیگر برای من ماند.

در کارگاه ماشین سازی مسول خرید شده بودم. کارم را خوب بلد بودم و دیدم می توانم در همین محوطه هم سرمایه گذاری های انجام دهم. در تهران یک تاکسی و بعد یک مینی بوس خریدم و به رانندگانی که اعتماد داشتم سپردم.

گرانی روزمره کشور در سرعت پولدار شدنم نقش مهم داشت. افت و خیز بازار خیلی ها را ورشکسته کرد اما من توانستم به سلامت عبور کنم چون ریسک های عجیب و خطرناک نمی کردم.

بزرگترین شانسم این بود که خیلی زود شروع کردم و تقریبا با دست خالی به اتکای چند تصمیم درست به سرعت از نردبان اقتصادی بالا رفتم. البته همیشه پرکاری دیسیپلین اولم بود. متاهلم و هنوز فرزندی ندارم.

حتما این روزها آدمی با موقعیت اولیه من، شاید فرصتش خیلی کمتر شده است ولی قلبا معتقدم در هر موقعیتی باشیم سختکوشی و تصمیمات درست و به جا، نقش مهمی در زندگی تک تک ما خواهد داشت.



image source

https://www.businessinsider.com/

Written By
More from ناشناس
تراژدی مردانی که دارند مسن می‌شوند ولی…
سلام. من ۵۹ ساله ام و صاحب یک شرکت کمابیش بزرگ حسابداری....
Read More