اعتراف راننده شاید مست اسنپ

توی اسنپ نشسته بودم. راننده مرد میانسالی بود. یه جورایی انگار مست بود. صداش خش داشت و حرافی میکرد. اما وقتی دید ساکتم گفت: ای کاش ما مسلمونا هم مثل ارمنی ها یه کشیش داشتیم روزایی که خیلی دل مون گرفته بود میرفتیم پیشش اعتراف میکردیم دلمون سبک میشد.

خنده ام گرفت. گفتم: باشه. اگه یه گوش میخواین که حرفاتونو بشنوه فکر کنین من کشیش. اعتراف کنین سبک شین…

گفت: خانوم من آدم گناهکاری ام. خیلی گناهکار. بیست سالم بود. جوون بودیم و دنبال دختربازی دیگه. ببخشید، بلانسبت شما…. یه بار سر شب بود. کنار خیابون با یکی از دوستام یه زن جوونی رو سوار کردیم. زنِ بدبخت اصلا اینکاره نبود ولی معلوم بود از سر ناچاری و بی پولی اومده سراغ این کار.

خلاصه سر یه تراول پنجاهی که دوستم بهش نشون داد باهاش توافق کردیم. اونوقتا پنجاه تومن خودش کلی پول بود. قصد پول دادن نداشتیم ولی الکی گفتیم باشه. زنه همون اول پول رو میخواست. دوستم هم پول رو داد بهش و گفت بذار تو کیفت.

اول خودش رفت پیشش و بعد من. یادمه بیچاره فقط به ساعت نگاه میکرد که زودتر بره. وقتی بالاخره سر یه کوچه پیاده ش کردیم و راه افتادیم دوستم دست کرد جیبش و تراول رو آورد بیرون. ازش زده بود.

بعدا بهم گفت وقتی دست کرده تو کیف زنه که پول رو برداره توی کیف تقریبا هیچ چی نبوده حتی یه هزاری ساده. اون لحظه کلی خندیدیم و فکر کردیم چه شاهکاری کردیم ولی … خانوم اون دوستم بعدها تو جاده شاهرود با موتور تصادف کرد. رسما له شد.

منم که می بینین تا این سن هنوز یه آب خوش از گلوم پایین نرفته. کی با همین ماشین تصادف کنم له و لورده شم خدا عالمه…

چیزی به ذهنم نمیرسه. فقط ای کاش مست نبود و پیش من اعتراف نمیکرد.

More from ستاره کریمیان
پلنگی بود واسه خودش
رفته بودیم پیش یکی از دوستای آرایشگرمون که یه سری بهش بزنیم....
Read More