یک مکتب فلسفی یا معنوی وجود دارد که معتقد است افکار منفی نتایج منفی به بار می آورد و برعکس. به عبارتی هر چه که خودتان هستید همان هم جذب شما می شود. این شیوه دیدن دنیا مشخصل سه اصل اساسی را مدنظر قرار می دهد.
۱- چون شما دوست داشتید جذب تان شدند
قانون اول جذب مدعی است همه آنهایی که قلب شان شکسته شده است بهتر است بپذیرند این خودشان بودند که با انتخاب شان، پایان تلخ را برای خود فراهم کردند. برای همین بهتر است دنبال مقصر در بیرون از خودش نباشند.
۲- طبیعت دوست ندارد خالی و نامتعادل بماند
اصل دوم جذب دارد می گوید هر نقطه فضا خالی باشد توسط اتم هایی که مدام می چرخند اشغال خواهد شد. برای همین اگر عمدا ذهن و عاطفه انسان بتواند افکار منفی را از خود دور سازد به خودی خود افکار مثبت جایش را می گیرند. این اتفاق می تواند برعکس هم بوقوع بپیوندد. اگر بدبینی، نامهربانی و نفرت را پر و بال دهیم احساس احترام و تحمل دیگران را از خود دور می سازیم.
۳- اکنون را در یابیم
قانون سوم جذب می گوید لحظه اکنون به نظر نامعلوم است. ناکامل است و پر از ایراد. احساسات و افکار هر فرد به نظر می رسد یا متکی به تصمیم بعدی برای اینده است یا متاثر از تجربیات قبلی است. هیچکس در لحظه اکنون راضی نیست.
این عدم رضایت کنونی را اگر با تخیل و یا راهکارهای ممکن کاهش دهیم شاید بتوانیم یک اکنون کمی بهتر برای خودمان بسازیم.
سه قانون جذب شاید به طور مشخص علمی نباشند چون همه اصرارش در ایجاد یک واقعیت تخیلی برای افراد است. ولی به هر حال هر چه که در دنیا است عملا در درون ذهن ما وجود دارند. چه بهتر که بتوان از طریق گفتگوی درونی، تخیل درونی و واقعیت تخیلی خودمان، مهاری هر چند کوچک بر واقعیت های سخت و به نظر غیرقابل انعطاف بیرون بزنیم.