اوضاع کیشمیشی

اینطورام نی که اوضاع همیشه کیشمیشی و حال ما مگسی باشه، گاهی ام مث امروزاس.

سفارش ۶۰ کیلو شاهانی دادم از سردشت برفسن، باس فکر آذوقه شیش ماه دویوم سال بود. دبه دنبک از انباری بیرون میاد ترتیمیز کاری میشه که واسه شراب خلدبرین پابه کار بشه!

حال جختی واسکیناسیون شد ریفیق روفقا جمع میشن زشته تو نمیری دس خالی باشیم! پری و پویا، ناصر و نگار میان خب چشم امید دارن، درستش نی د آخه!

خلاصه اش گفتیم تک خوری نباشه فصلش شده جا نمونی، خونه دار و بچه دار، دبه رو وردار و بیار!

More from امید حنیف
قصه عشق جواهر و خدایار
یک عصر پاییزی در میانه دهه هفتاد که خونه مادربزرگم بودم گفت...
Read More