از خانواده من خوشش نمی‌آد

دو سال قبل توی دانشگاه با عاطفه آشنا شدم. درست همون حالت و قیافه و رفتاری رو داره که دنبالش میگشتم. خیلی راحت با هم دوست شدیم و یکبار هم نشده که به هم بی احترامی کنیم یا لازم باشه دروغ بگیم. فقط از یه چیز وحشت داشتم و اون نحوه روبرو شدن و رفتارش با خانواده ام هست.

مادر و پدرم برای ما والدین خوبی هستند ولی طبق تجربه دیدم که تاثیر شدیدا منفی روی زندگی زناشویی خانواده برادرم و و دو خواهرم گذاشتند.

قبل از دیدار اولش با والدینم چند روز تمام در باره پدرو مادرم و خصلت های سنتی شون حرف زدم. گفتم ما نیازی به خانواده مون نداریم و نقش جدی در زندگی ما نخواهند داشت.

ولی متاسفانه عاطفه در اولین ملاقات آنقدر به خاطر رفتار و طعنه ها و سوالات شون اذیت شد که نتونست جلوی خودش رو بگیره و اونها رو با تندی و تلخی تمام به قول خودش « سر جاشون نشوند»

من واقعا قلبم شکست. اصلا تصور این رفتار رو نداشتم. هر چقدر بیشتر توضیح دادم که ضرورتی نداشت اینقدر بی احترامی کند بیشتر روی حرف خودش اصرار کرد.

عاطفه می توانست با بی اعتنایی و با صبوری و گذشت، غائله ایی که پدرو مادرم درست کردند رو خاتمه بدهد.

حالا حتی به من اجازه نمی دهد در باره والدینم حرف بزنم یا رفتارشان رو توجیه کنم. من واقعا سر در گم هستم.

نه به خاطر اینکه چنین رفتاری رو از خودش نسبت به والدینم نشون داد بلکه ترس و شبهه از اینکه در مورد سایر مسائل اساسی زندگی اینقدر متفاوت باشیم.

مصطفی عزیز

حق داری نگران باشی و ناراحت از اتفاقی که می توانست نیفتد. ولی قرار نیست به مجرد دیدن یک اختلاف نظر و رفتار، سر در گم شوی. او شاید می فهمد تو چه می گویی ولی راه حل ترا نامناسب می داند. بخصوص که راجع به ناراحتی های همسر برادر و خواهرانت هم حرف زدی.

اگر می خواهی با این فرض زندگی مشترک داشته باشی که عین هم باشید بدان که نه واقعبینانه نیست و نه ممکن…

شاید این تو هستی که بهتر است یاد بگیری از دید دیگران به ماجرایی که کاملا از آن مطمئن هستی بنگری. ضمن اینکه قرار نیست از نظر و منطق و اخلاق خودت کوتاه بیایی.

دفعه بعد مشخص تر و همه جانبه تر موضوع و تصمیم خودت را توضیح بده و امیدوار باش که همسر اینده ات تا حد ممکن با اطلاع کامل از وضعیت، تصمیم می گیرد. تصمیمی که الزاما موافق نظر تو نیست.

اگر می خواهی نظرت موثر باشد بهتر است یاد بگیری نظر دیگران هم روی تو تاثیر بگذارد.

 

Photo by Hannah Olinger on Unsplash

Written By
More from بهمن
برادرم می‌خواهد از روی دلسوزی با دختری تنها و یتیم ازدواج کند
برادرم احتمالا از روی دلسوزی به دختری تنها و یتیم علاقه مند...
Read More