فکر اینکه همه عمر تنها بمونم

چه اتفاقی میوفته اگه برای باقی زندگی تنها باشم؟ آیا امکانش هست فردی رو پیدا نکنم که با من همدل و همراه باشه؟ شاید از این به بعد هیشکی پیدا نشه که من خوشم بیاد یا برای اون خوشایند باشم.

آیا هر روز میگذره تحمل دیگران برام سخت تر میشه؟ آیا دیگه از اون روزها نمیاد که یکدفعه همه وجودم رو ترس برمیداره از اینکه تنها خواهم بود! اگه مریضی سخت بگیرم و برای هفته ها بستری بشم چی؟

زندگی روزمره، صدمه و از کار افتادگی و نیازهای ناگهانی ایجاد میکنه. اشپزی و نظافت خونه و کمبودهایی که حلش از عهده من خارج هست رو چیکار کنم؟

چی می شد اگه خیلی از کمکهایی که توی زندگی زناشویی انتظار دارم رو از طریق دوستام برآورده کنم؟ خودم هم به موقع دست یاری به دوستهام بدم. حتی وقتی که من یا دوستام نیاز به کمک مالی داریم! ولی اگه چنین دوستایی اون لحظه در دسترس نباشند چی؟

چی میشه اگه مدام در طی دهها سال دیگه با آدمهای دوست داشتنی لحظات و خاطرات موقت بسازم و بعد حس کنم تنهایی ام عزیزتر ار اونهاست و بعد حس تنهایی و نیاز عاطفی من رو سرزنش کنه که چرا اون رابطه رو تموم کردم؟

آگه دیگه نتونم یکی رو پیدا کنم که با دیدنش قلبم مثل گنجشک بزنه چی؟ اگه هیچوقت حس نکنم که عاشق شدن یه کار مطمئن نیست چی؟

اگه طوری بشه که ماه ها و یا حتی یک سال بگذره و یه رابطه خوب جنسی پیدا نکنم چی؟ یکی که خصوصی ترین لحظاتم و شکننده ترین حالتم رو باهاش شریک بشم!

اگه تنهایی ام باعث بشه تنهاتر بشم چی؟ اگه منجر به به تلخی و عزلت گرفتن باشه چی؟ اگه عادت کنم به تنهایی خوابیدن؟

ولی چی میشه اگه کاملا با مجرد بودن راحت بشم؟ اگه آرامش این زندگی مجردی، جذابتر از این بشه که هست؟

Pondering a Future Alone
https://humanparts.medium.com/pondering-a-future-alone-f0ad66f5a0ee

image source
https://www.pexels.com/@amirvisuals

More from ترجمه‌ی محمد رادفر
طبیعی بودن افکار ناخوانده و ترسناک
به عنوان یک مادر اصلا نمی توانستم به خودم اجازه دهم که...
Read More