سه وصیت عجیب اسکندر کبیر

اسکندر مقدونی در ۳۲ سالگی بخش بزررگی از تمدن های سیاره زمین را به تسخیر در آورد. او بعد از ۱۳ سال فرمانروایی و صدها جنگی که رهبری کرد بدون تحمل حتی یک شکست، وقتی که به سمت کشور خودش باز می گشت دچار بیماری شد.

او آدم معمولی نبود و بلندپروازی و هوش نظامی اش عامل اصلی پیروزی هایش بود ولی یکی از بزرگترین حامیان پیشرفت های نظامی اش، همراهی و راهنمایی یکی از بزرگترین فیلسوفان تمدن بشری یعنی ارسطو بود.

اسکندر در بستر بیماری همه ژنرال هایش را فراخواند و سه وصیت عجیبش را اعلام کرد و درخواست کرد که حتما اجرا شود:

۱- من می خواهم پزشکان من، بدنم را به سمت قبرم حمل کنند. چون می خواهم با این کار مردم ببینند بهترین دکترهای جهان را هم داشته باشی از مرگ نمی توانی بگریزی پس قدر زندگی را تا هستید بدانید.

۲- می خواهم همه مسیرم به سمت قبر را با طلا ، نقره و سنگ های گرانقیمت تزیین کنید. چون می خواهم مردم ببینند حتی یک ذره طلا هم قرار نیست با خودم به گور ببرم.

انسانها ببیند با وجود اینکه همه زندگی ام صرف دستیابی به قدرت و ثروت شد در نهایت، دویدن برای ثروت و قدرت فقط تلف کردن زندگی است.

۳- می خواهم وقتی مرا درون کفن قرار می دهند دستانم بیرون باشد تا انسانها پی ببرند که من اسکندر کبیر هم با دست خالی به دنیا آمدم و مثل همه بشر با دستان خالی از این جهان رفتم. می خواهم قبر ساده ایی داشته باشم و مزار با شکوهی از من وجود نداشته باشد.

Why Alexander The Great Made These 3 Strange Wishes In His Deathbed

https://medium.com/lessons-from-history/why-alexander-the-great-made-these-3-strange-wishes-in-his-deathbed-ed7712af985d

More from مرد روز