چه بر سر سینما می آید؟

نزدیک به 10 سال است که من و همسرم از مشتریان ثابت فستیوال بین المللی تورونتو هستیم. هر سال از کوپن های 20 تایی استفاده می کنیم و بعد از خریدن کتاب فستیوال، بر اساس سلیقه های مان، هر کدام 10 فیلم برمی گزینیم. من طبق عادت 5 فیلم از نقاط مختلف جهان انتخاب می کنم و باقیمانده سهم خودم را به دیدن فیلم های ساخت کانادا اختصاص می دهم.

در طی این سالها موج های مختلفی از سبک سینمایی را شاهد بوده ایم که خوشبختانه از ویژگی منحصر به فرد فستیوال تورونتو است و همین ویژگی دلیل اصلی مشهورشدن شان بوده است. هیئت انتخاب فیلم های فستیوال با هوشمندی تمام هر ساله موفق می شوند مهرِ کشف و حمایت خود را برای سبک های جدید فیلمسازی بزنند.

امسال هر دوی ما تقریبا به یک نسبت شاهد تغییرات اساسی بوده ایم. تغییراتی که مرا واداشت تا به این سئوال بپردازم که چه بر سر سینما قرار است بیاید؟ ما متوجه شدیم که که امسال فیلم های آرام و کند حضور بیشتری داشته است. در ضمن پی بردیم که فیلم های زیادی خود را مصروف موضوعات مربوط به گذشته کرده اند. به عنوان مثال متوجه شدیم که در سبد محدود ما، فیلم هایی در باره تاریخ اجتماعی دانمارک، انگولا و پرتغال وجود داشت.

یکی از چشمگیرترین تصاویر در حین ورود به سالن های مختلف پخش فیلم، این بود که، به شکل اشکاری با  سرهای سفیدی روبرو می شویم که همچون یک پتوی سفید بر روی صندلی های سالن ها پهن شده بود. به عبارت دقیق تر، اکثریت بینندگان آدم های مسن بودند.

امسال بیشتر از هر دوره دیگر از جمعیت جوان فستیوال رونده کاسته شده بود. دیگر خبری از شور و شوق صف های طویل که به چندین کوچه اطراف سینما کشیده می شد نبود و تقریبا هیچکدام از 20 سالنی که ما فیلم دیدیم هم پر نشده بود.

این طرف و آنطرف خوانده بودم که رمان نویسی در قرن 18 و 19 میلادی به این خاطر در سطح جوامع غربی گسترش یافت چون انسان جدید شهری از  قهرمانان ماجراهای رمان الگوبرداری می کردند. آنها تلاش داشتند تا به عنوان قشرهای جدید جامعه، از طریق خواندن رمان به تعریفی از وضعیت خود برسند.

انسان های تمرکز یافته در شهرهای بزرگ بر اساس شیوه زندگی جدید به دنبال نمونه های نشست و برخاست، نحوه لباس پوشیدن، غذا خوردن و تدارک آرزوهای جدید بودند. رمان به مردم تازه هویت یافته یاد می داد تا چطور عشق بورزند، چگونه اداب و معاشرت جدید داشته باشند؟ چطور با مشکلات جدید نظیر تنهایی، تنوع ارزوها، طلاق، خیانت، حسودی، انتقامِ عاری از خشونت، خصلت های جدید و حتی با خدا رابطه برقرار کنند؟

باز هم این را خوانده ام که می گویند سینما از اواسط قرن بیستم وظائف فوق را از گرده رمان برداشت. از آن پس مردم شهرهای جهان برای  درک بهتر رابطه خود با دنیای مدرن به الگوهای اخلاقی و رفتاری  ارائه شده در سینما ( بویژه هالیوود) استناد کردند.

همه اینها را گفتم تا بگویم که  گویا نسل جدید ایمانش را به سینما به عنوان الگویی برای تقلید و راهنمای زندگی می رود که از دست بدهد. به نظر می رسد جوانان شیوه های جدیدتر منش و رفتار و اخلاق را از طریق رسانه های نظیر فیسبوک، بلاگ، تویتر و از همه مهمتر یوتیوب کسب می کنند.

شاید به همین خاطر است که مو سفیدها بیشتر از همیشه در سالن های فستیوال به چشم می خوردند. بلیط ها گران تر شده اند و خبری از صف های طولانی و هیجان انگیز نیست.

فستیوال فیلم تورونتو  این بار ناخوداگاه مو ج تازه ایی را معرفی کرد.  کشف جدید فستیوال  چیز دیگری نیست جز نویدِ پایان یافتنِ دوره دبدبه و کبکه سینما.

 

 

 

More from ونداد زمانی
مقایسه فروغ فرخزاد با ویلیام وردزورث
طبیعی است و ضروری که دستاوردهای مهم شعر و شخصیت فروغ بررسی...
Read More