در فرهنگ ما داشتن انگشتان کشیده و قلمی برای زنان امری پسندیده بود و هست. احتمالا در فرهنگهای دیگر نیز چنین است. البته با توجه به دگردیسی فرهنگی و معیشتی در جهان معاصر و نیز ناپسند بودن زمختی و ناتراشیدگی، داشتن انگشتهای پت و پهن برای مردان هم، که زمانی حُسن بود، دیگر باعث افتخار نیست. به هر حال، ماشین خیلی از کارها را میکند و انگشتهای بزرگ و قوی دیگر چندان به کار نمیآیند.
انگول که نام دیگر انگشت است بیانگر یکی از رفتارهای جوانان ایرانی است که به شکل « انگولک کردن» بین دوستان یکرنگ شایع بوده و گویا باعث صمیمت بیشتری میشده است! البته این روزها کمتر از گذشته رواج دارد. آخرین مورد از این رفتار دوستانه را دو فوتبالیست ایرانی در ورزشگاه بازی از خود نشان دادند که مایهٔ شگفتی جهانیان شد و حتی سایت یاهو کلیپ آنان را با توضیحات مفصل به نمایش گذاشت.
این رفتار باعث محرومیت سنگین برای هر دو نفر شد. کم نبودند کسانی که حکم کمیتهٔ انضباطی فدراسیون فوتبال را غیر عادلانه میدانستند. منتقدان بر این باور بوند که این رفتار شاید برای مردم دیگر فرهنگها شگفتی زا باشد اما در بین جوانان ایرانی شایع است و بار جنسی و یا توهین آمیز ندارد. به عبارتی، خودِ عمل در فرهنگ تودهها و جوانان ایرانی قبیح نیست، فقط پخش شدنش از تلویزیون مشکل زا شده است.
انگشتان دست در زبان فارسی نامهای گوناگونی دارند. معروفترین نامها به ترتیب: انگشت شست، نشانه (اشاره)، میانی، حلقه، انگشت کوچک، اما در بسیاری از متون کهن فارسی، به جای «شست» واژهٔ «نر انگشت» به کار رفته است. نر انگشت چنان که از نامش پیداست، نماد آلت تناسلی مردانه بوده است. همان نقشی که در فرهنگ غربی انگشت میانی ( انگشتِ فحش جنسی) به عهده دارد و گویا از دوران جنگهای انگلیس و فرانسه آمده است. جایی که انگشت تیراندازان بریتانیایی را قطع میکردند. الله و اعلم!
به هر حال، در فرهنگ ایرانی تا همین یکی – دو دههٔ پیش، هنگام خشم و برای توهین، انگشت شست را نشان میدادند و واژهٔ «بیلاخ» و گاهی هم « بیا» را به کار می بردند. این حرکت هنوز هم در بسیاری از شهرهای ایران به ویژه در نزد بزرگ سالان رواج دارد اگر چه در بین جوانان تهرانی جای خود را به انگشت میانی داده است. گویا «انگشتِ فحش جنسی» از غرب امده با کلاس تر از «بیلاخ» شده است!
در زبان فارسی واژگانی هستند که از افزودن پیشوند و پسوند به واژهٔ انگشت (انگول) به وجود آمدهاند. انگشتر، انگشتانه، انگولک و… نیز در پیوند با بن فعل، واژگان تازهای ساخته شده است: انگشت نگاری، انگشت گذاری (اصطلاحی در موسیقی: انگشت گذاریِ آکوردها و واژگان قدیمیتر چون انگشت نما، انگشت به دهان، سر انگشت و…
انگشت در تیله بازی و نیز فرو کردن در بینی و خاراندن و پاک کردن آن، بسیارشایع بوده است!
شاید خیلیها هنوز این شعر دوران کودکی را فراموش نکرده باشند. امیدوارم درست به یادم مانده باشد: « انگشت اول انگشت شست است/ انگشت دوم یعنی نشانه/ این مادر ماست خانم خانه/ انگشت بعدی یعنی برادر/ اینجا نشسته پهلوی خواهر/ من هستم آخر انگشت کوچک/ انگشتها را دیدی تو تک تک/ ما پنج انگشت هستیم با هم/ با هم شریکیم در شادی و غم/ گرچه جداییم ما پنج انگشت/ چون جمع گردیم هستیم یک مشت».
ماجرای بریدن انگشتان و فحش شدن انگشت وسط
http://edma.blogfa.com/post/425