من در دهه هفتاد خورشیدی، همزمان که دوران راهنمایی و دبیرستان را پشت سر میگذاشتم، مانند همه نوجوانان و جوانان ایرانی، با مفاهیم، نمادها و ایما واشاره های بزرگترها آشنا می شدم . اطلاعاتی که با قراردادها، زبان مخفی ها و سنت های گوناگون اجتماعی سر و کار داشت.
در این سالها و در عصر اینترنت، جامعه ما دیگر ایستا نیست و فرهنگ و جهانبینی نسلها دگرگون میشود. شاید این سخنان برای جوان ترها کمی شگفت انگیز باشد، اما واقعیت دارد. جوانانی که حالا میتوانند به آسانی با جنس مخالف ارتباط داشته باشند، به مهمانی بروند و… بد نیست از حال و روز یک دهه قبل از نسل خودشان خبر داشته باشند.
فراموش نمیکنم که نه فقط برای ما جوانان جنوب شهری، بلکه برای بزرگترها و حتی پیرانِ پایینِ شهر، واژه «دانشجو» (به ویژه دانشجوی دختر) آفریننده مفاهیم و تصاویر سکسی بود. واژه دانشجو قاعدتا بایستی یادآور کتاب و استاد و سردرِ پر آوازه دانشگاه تهران و عکس روی اسکناس های پنجاه تومانی باشد، اما باور کنید که چنین نبود.
زمانی که من در دبیرستان بودم، کلمه دانشجو پیش از آنکه بار معنایی علمی داشته باشد، سا بقه و سویه جنسی داشت. من، چه زمانی که در دبیرستان های مازندران بودم و چه زمانی که در تهران، با شنیدن این واژه، تحت تاثیر محیط، بیشتر به یاد مشتی دخترِ بیحجاب و سر برهنه می افتادم که با پسرهای غریبه به مهمانی و سفر میروند و گاهی نشئه میکنند و گاهی لبیتر میکنند و آخرش هم مجبور میشوند سقط جنین کنند.
شاید برخی ها بگویند که این انگاره ها حاصل تبلیغ نهاد قدرت پس از «انقلاب فرهنگی» بوده است، که زیاد بیراهه نرفته اند اما بیگمان بخش عمده اش را مردانی ساخته بودند که دست برداشتن از باورهای پیشین برای شان سخت و حتی شوک آور بود! زن و دختری که بیاجازه نمیتوانستند از خانه بیرون روند، حالا به شهری دور یا نزدیک برای تحصیل میرفتند و ماهها در آنجا میماندند. از همانجا بود که واژه «خوابگاه» نیز به همان اندازه جنسی شد.
در نیمه نخست دهه هشتاد، بار جنسی واژه دانشجو رقیب جدیدی به نام «منشی» پیدا کرد که مملو بود از تصویرسازی هایی عجیب در اذهان! این دهه به لطف دانشگاه آزاد و دانش آموختگان بسیارش، دهه هجوم دختران به شرکت ها و ادارات غیر دولتی بود. جوانانی که با سیاست های افزایش جمعیت دهه شصت به دنیا آمده بودند و در این دهه می بایست شغلی داشته باشند که نبود! به همین سبب مجبور بودند با حقوقی اندک در شرکت های خصوصی کار کنند.
اگر کمی به عقب تر برگردیم تا جایی که شنیده ام، در دهه پنجاه، واژه «کارمند» (کارمندانِ زن) نیز همین سرنوشت را داشته است. نیز واژه «هنرپیشه» که هنوز هم گره ا ی است ناگشوده میان کارگردانان دولتی که خود را ارزشی لقب داده اند و زنان هنرپیشه و جنگ های لفظی که بین شان در جریان است.
البته واژگان دیگری هم هستند که به فراخور دگرگونی فرهنگیِ دهه های اخیر، تغییر معنا داده اند: «خاله» یکی از آن واژه هاست. خاله لقب زنانی شد که خانه های فساد یا به قولی؛ عفاف را مدیریت میکردند. در ختم کلام خوب است یادآوری شود که علمای علمِ صرف و نحو در مکتب خانه های قدیمی هیچگاه فکرش را نمیکردند که کلمه «زید» نیز بار جنسی پیدا کند! بویژه انکه ورد زبان روزانه طلبه ها برای تمرین جمله عربی«ضرب زید عمروا» بود.
تصاویر از آرشیو: