از دید روانشناسی، انسانها در زندگی اجتماعی باید مدام خود را نرمال نشان دهند. این نرمال بودن مصادف است با انواع خودفریبی و دیگران فریبی… چون نرمال بودن یعنی طوری باشیم که دیگران بپسندند.
این تقلا برای همرنگ جماعت بودن، اذیت کننده و خطرناک می تواند باشد. همه می دوند تا هر طور شده نرمال باشند. اتفاقی که باعث افزایش افسردگی، سرخوردگی، خودکم بینی، یاس و کلاهبرداری از دیگران گردد.
از دیوژن فیلسوف معروف یونان باستان که به عمد ادای دیوانه ها را در می آورد پرسیدند دنبال چه می گردی؟ او به آرامی گفت دنبال انسان می گردم. این همان جستجویی است که مولوی نیز بیان کرده است. منظور کلی همه متفکرین این است که یک بار به دنیا آمده اید و ذهن و وجود شگرفی دارید. انسانیت را محدود به نرمال هایی نسازید که جامعه توقع دارد.
افراد فرادیوانه، بخشی از انسانها هستند که می توانند از حالت نرمال خارج شوند بدون اینکه دیوانه شوند. این نوع افراد از احساسات و خواسته های لحظه ایی فاصله می گیرند. از چشم و همچشمی و مسابقه کدام مان بیشتر داریم پرهیز می کنند.
آدم های فرادیوانه، معمولا دیده نمی شوند و حتی کشف هم نمی شوند. آنها ترجیح می دهند خود را وقف یک کار مثبت کنند. آنها صبور و آرام، بدون هیچ درخواست و توقعی، کارشان را می کنند و از اینکه مورد توجه قرار نگرفتند نیز ناراحت نیستند.
انسانها اگر می توانستند به توقعات معمول در هر جامعه، دست رد بزنند دیوانه و عصبی و پریشان و مملو از استرس نمی شدند. آنها می توانستند به معنای واقعی کلمه انتخاب کنند که آزاد و رها زندگی کنند حتی اگر جامعه آنها را غیرعادی و دیوانه ببیند.
The hypersane are among us, if only we are prepared to look