تا همین چند سال پیش، جوانان کنکوری و پشت کنکوری در دکه های روزنامه فروشیِ اطراف میدان انقلاب میگشتند تا نمونه تستهای کنکورهای سالیان پیش و پیشتر را بیابند و خودآزمایی کنند. گاهی هم کلاس خصوصی میرفتند یا معلمی رابه خانه می وردند.
اما از آنجا که روحیّه دلالی و واسطه گری رونق بی امانی گرفته است مافیای تست و نکته، به سرعت در سرتاسر کشور ریشه دوانده است. امروزه بیشتر کتابفروشیهای میدان انقلاب به فروش تست و نکته و جزوه و… روی آورده اند! چند پاساژ بزرگ مختص تست وجود دارد.
شرکتها و موسسه های کنکوری در سالیان اخیر رشد هراس انگیزی داشته اند. فقط هزینه تبلیغات آنها در صدا و سیما از دهها میلیارد تومان بیشتر است. تالیف کتابهای تست چون ویروسی فعال از دوره دبیرستان به راهنمایی و دبستان سرایت کرده است و هر جا که امکان سودجویی باشد، اربابان صنعت غول اسای تست نیز هستند.
بر تمام جهان ثابت شده است آموزگاری که در هفته بیش از مقدار استاندارد تدریس کند، بازدهی کمتری خواهد داشت و از درس و کلاس زده خواهد شد. طبیعتا همان معلمان، امکان مطالعه و به روز رسانی خود را نیز از دست خواهند داد و به ناگزیر سَمبل کردن و وقت گذرانی، آسایشگاه شان خواهد شد.
اما اگر معلمان بخواهند در حد معمول یک شغل و در حد ساعت های معمول هفتگی کار کنند درآمد کافی برای سیر کردن شکم هم نخواهند داشت. برای همین، 96 ساعت تدریس در هفته یکی از معمولی ترین مقدار ساعات کار معلمان گشته است.
اکثریت معلمان ایرانی درآمد اندکی دارند و بیگمان، عضوی از اقشار پایین و ضعیف جامعه به حساب میآیند. بی دلیل نیست که در همین شرائط، نحله دیگری از رفتار و زد و بند ناهنجار در محیط آموزشی شکل گرفته است که درصد بسیار محدودی از معلمان را تبدیل به ستاره های هنرپیشگی سینما کرده است. معلمانی که چون پیتزا فروشیهای معروف تهران، نان شهرت و فرصت طلبی خود را میخورند نه دانش و کیفیت. معلمانی که بیگمان پشت شان به جایی گرم است.
معلمی را میشناسم که برای یک ساعت تدریس در کلاس خصوصی، مبلغ یک میلیون و دویست هزار تومان پول میگیرد! دیگرانی هم هستند که ساعتی پانصد تا هشتصد هزار تومان میگیرند که حلال شان باشد!
در این همهمه سود، فقر، ناگزیری و حرص، برخی از مشاوران و برنامه ریزانی که در دبیرستانهای پر آوازه تهران، هم انتخاب رشته میکنند و هم برنامه درسی و زمان بندی برای کنکور ارائه میدهند، برای معرفی هر دانش آموز به معلمان آشنا، تا دویست هزار تومان پورسانت میگیرند! یعنی باند بازی و گروهگرایی موجود در فوتبال ایران بسیار شرافتمندتر از بخشی از قوم و قبیله مثلا فرهنگی است!
دانش آموزی که بر کوشش و توان خود متکی است، چگونه میتواند با دانش آموزی که دست کم سی میلیون تومان برای قبولی در دانشگاه هزینه میکند، یا به عبارتی دوپینگ میکند، به رقابت برخیزد؟ در حقیقت، کنکور یعنی رقابت بین دانش آموزان کوشا و والدینِ دانش موزان مرفّه.
کتابها و سامانه آموزشی، خود درد دیگری است. چندی پیش در نشریه توقیف شده «صبح آزادی»، مطلبی در این باره نوشتم. در مقاله فوق سعی کردم با تحلیل دقیق تر کتاب های درسی، رابطه تنگاتنگ بین صنعت بی در و پیکر تست زنی و آموزش و پرورش را بازگو کنم:
« کج سلیقگی هم اندازه ایی دارد! کتابهای درسی زبان فارسی مدارس به ویژه در دوره ی دبیرستان به شکلی تدوین شده است که گویی وظیفه ای جز فارسی زدایی ندارد. نویسندگان و گردآورندگان این کتابها کوچکترین شناختی از روحیات نسلهای امروزی ندارند.
آنها از روشهای نوین تدریس ناآگاهند. گویی کتابها را به این نیّت می نویسند که بتوان از هر صفحه آن پنجاه تستِ کمرشکن بیرون کشید! در بین دانش آموزان ایرانی اصطلاحی وجود دارد تحت عنوانِ«خر خوان» که میتوان آن را از واژه سازیهای ریزبینانه توده مردم و جوانان دانست.
خر خوان کسی است که میخواند تا تست بزند و نمره بیاورد. طبیعتا مجبور است و چاره دیگری ندارد. این کتابها قدرت انتقاد و آفرینندگی نوجوانان و جوانان را نابود میکند. ابزاری است سترون کُن. تاریخ ادبیات مدارس، انباشته شده است از اشعار تعلیمی و حکیمانه همنوا با دوران سالخوردگی که دانش آموز را از هر چه نوشتن و سرودن و نقد و سنجش بیزار میکند.
به نظر من، نظام آموزشی موجود از هر دانش آموز ایرانی فقط یک تست زن چالاک میسازد. دانش اموز ایرانی یک کارشناس امر خطیرِ تست زنی می شود و بس. پدیده ایی که چون غده سرطانی، ریشه دانش را در این آب و خاک میخشکاند. پدیده ایی که البته میلیاردها تومان در سال گردش مالی دارد و شاید حذفش به این آسانی مقدور نباشد!