یک توقع قدیمی در زندگی های زناشویی هست که بسیاری از رابطه ها را به روز سیاه نشانده است. خیلی ها فکر می کنند زندگی که در آن داد و بیداد، پرخاش و بی احترامی وجود دارد رابطه مرده و در حال پایانی است. برای همین خیلی ها با تحمل و سرکوب احساسات شان، سعی می کنند یک محوطه به نظر آرام و بی دردسر را در زندگی زناشویی ایجاد کنند.
نکته حیاتی که باید در نظر بگیریم این است که زندگی با یک انسان دیگر خیلی خیلی سخت است و می تواند خیلی هم اذیت کننده باشد.
اگر عشق و محبتی بین یک زوج وجود دارد باید این حق و امکان را نیز در خود داشته باشد که هر یک از زوج ها گاهی ناراحتی و عصبانیت و استیصال خودشان را بروز دهند.
این را همه زوج ها بهتر است متوجه باشند که بعضی از انواع احترام ها و قید و بندها، دشمن عشق هستند. ما اگر قادر نباشیم خشم و غیظ مان را که گاهی همه وجودمان را دارد مسموم می کند بیرون بریزیم مطمئن باشید شخصیت تلخ و سرکوب شده مان، نمی تواند دیر یا زود یادش می رود مهربانی و عاشق چیست؟
عشق و محبت در همسری، در درجه اول باید واقعی باشد. واقعی بودن مصادف است با بروز احساسات غیرقابل فهمی که گریبان را می گیرد. یک عشق زمینی و متکی بر صداقت و صمیمیت حتی می تواند لحظات نفرت از همدیگر را داشته باشد
ما باید به شریک زندگی مان این حق و فرصت را با اعتماد کاملی که از وی در طول زندگی داریم بدهیم که گاهی بر سر ما فریاد بزند و به ما بگوید که نمی فهمیم. ما زندگی شان را خراب کردیم. ما خودخواه و بد طینت هستیم و …
این حق پرخاش به عزیز زندگی مان، یک هدیه زیبای تسکین بخش به او است… این در حقیقت یک دعوت به صمیمت و اعتماد بیشتر است.
عصبانیت و خشم شریک زندگی را باید به این صورت دید که ما امید و توقع و پشتیبان اصلی زندگی اش هستیم و بروز احساساتش دارد همین واقعیت ساده را فریاد می زند.
ما نباید بترسیم که هر از چندگاه یکی از ما عصبانی می شویم و داد و بیداد راه می اندازیم و حرف هایی می زنیم که نباید می گفتیم. اینها علائم پایان یک عشق نیستند بلکه نشانه های تحمل یک زندگی واقعی هستند.
و صد البته این نوع دعواها ها یا لبریز شدن خشم ها، فرق دارد با تحقیر و خشونت و تهدید مداوم که در بعضی خانواده ها وجود دارد.