ترانه های شاهین نجفی تند و بی پروا است. لحن بی حرمت کننده و بی در و پیکرش به هرچه که در ایران امروز است تاخته… توی این احوالات خشن و بی حرمت کننده که رئیس جمهور غاصب، مردم وطنش را خس و خاشاک می نامد… حکومتی که توهین، فحاشی و تصویر زننده از مردم کوچه و خیابان دادن هایش، شلاق ها و اعدام های ملا عام ، روح و روان مردم را جریحه دار کرده… این ترانه سیلی دیگری است در صف درازِ بی احترامی ها…
شاهین نجفی در این ترانه مثل اقایِ معاملات ملکیِ کاسبکاری است که می خواهد متاعش رو به هزار قسم آب کند… به همه فحش داده و هر کس بخواهد اعتراض کند ناچار است بپذیرد که در یکی از این صف های کذایی ترانه شناسایی شود…
ملاهای بحران طلب البته بدشان نمی آید بازار مکاره و مظلوم نمایی راه بیندازند و خوب البته مثل همیشه فرصت طلبانه تکفیرش کردند …
ما شاید خوب است که رفتار مان با حکومت نالایق عصر حجری فرق داشته باشد.
این ترانه دو قسمتی در بخش اول خود هر چند به کژی های سیستم نابخردی که می شناسیم اشاره می کند ولی به همان اندازه نیز مخالفان حکومتی ها را نیز به زبان احمدی نژادها به تمسخر می کشد:
نقی تو رو قسم به عشق و ویاگرا
تو رو به لنگ های هوا شده و چاکرا
تو رو به سنگک و مرغ و گوشت و ماهی
سینه ی سیلیکونی و بکارت راه راه
نقی تو رو به ممه های گلشیفته
که بخش بزرگ این اتهامات منفی ( بینی عمل کرده ها، بی ناموسِ های غیر محجبه، موی سر ژل زده ) به عبارتی انگشت نشانه اش به سمت جنبش جوان سبزِ شهری است.
قسمت دوم ترانه با حمله به اخلاقیات شهرنشینیِ تبعیدیان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خارج کشور اشاره دارد و به طور مشخص به نگاه متوهم کیهان متوسل می شود:
راستی اسم رهبر جنبش سبز چی بود؟
که خودش باید خوب بداند که بیش از 400 روز در زندان قرون وسطایی و حصر به سر می برند. در ادامه سمت و سوی قَسم های منفی را باز به سمت جنبش سبز و تک تک مظاهر مدنیت گرفته و نگاه پارانویایی و لجن پراکنی های کیهانِ جمهوری اسلامی را تکرار می کند:
به سیاسیون فسیلی تو غربت
به بیوه های باکلاس پلاس دیسکو
به بحث های روشن فکری تو چت
به غیرت مرد های اون کاره
به زنان مدافع حقوق مرد
به انقلاب رنگی از تو تلویزیون
پس از آن به همه شهروندان ایران می تازد که ظرف 30 سال گذشته شاید زیاد کتاب نخوانده اند چون کتاب های خوب از کتابخانه ها جمع اوری شده است و انتشارات خوب محدود مانده اند و نشریات مستقل ادبی و فرهنگی سانسور و بسته شده اند و نسنجیده اذعان می کند:
« سه درصد جمعیت کتاب خون»
داشته اند. در دامه به ارزش های جنبش مردمی می تازد و می افزاید : « تو رو به شعار های آبکی و توخالی»… و تازه نه تنها جنبش معاصر بلکه جنبش به کودتا کشیده مصدق را به ریشخند می گیرد : « نقی تو رو به این جماعت حالی به حالی صبح زنده باد میگن و شب مرده باد»
دوستان عزیز شاید خوب است به خودمان حق دهیم که حتی شعارها و اعتراضاتی که درون جبهه مدنی ایران ارائه می شود را با دید انتقادی بررسی کنیم. http://youtu.be/4rDXhjIN030