موهام زودتر از موعد مقرر شروع به ریزش کرد، از سال آخر دبیرستان. به گمانم سال سوم دانشکده بود که تقریبا موی قابل توجهی بر بالای سر نداشتم. ازدواج که میکردم لایهای مخملی پیدا و ناپیدا از تتمهی مو بر کف سرم باقی مانده بود و خوشحال بودم و به خود میبالیدم که تنها ارث ملموس از پدرم پیش از سایر برادرانم نصیب من شده است…
لابد برای دلخوشیمون بود که میگفتند کچلها خوششانس هستند. بعدتر اضافه کردند که کچلها از سایرین خوشتیپترند. البته این جمله رو همسرم فرناز بیش از دیگران تکرار میکرد … به هر حال موها ریخت و تقریبا ۴۰ سالی میشه که خدا رو شکر در همین وضعیت ثابت، باقی مانده است!
کودک که بودم و با پدرم گذارمان به کوچه و خیابان و فیلم و تئاترکه میافتاد، اگر کسی به کسی کچل خطاب میکرد برای دست انداختن طرف مقابل، دلم می گرفت، اما کمکم گوشم پر شد از این حرفها تا خودم هم به جرگهی بی مویان پیوستم!
بعد هم معلوم شد که اطلاق لفظ «کچل» به سرهایی که موهای آن به طور طبیعی ریخته است غلط است! من و امثال من در گروه «طاس» سران قرار داریم که با «کچل»ی که نوعی بیماری است مثل «گر» بودن، اساسا توفیر دارد. باری اگر از حرف درستی خوشتیپی کسانی که مویی بر طاق سر ندارند اگر بگذریم، میزان خوششانسی هیچ ارتباطی به داشتن مو یا نداشتن آن ندارد که اگر داشت بلیت بختآزماییام باید تا امروز چندین بار برنده میشد!
خوشبختانه ایرانیها در لیست طاس ترین های جهان نیستند. بیشترین ریزش مو در بین مردان اروپایی اتفاق می افتد که حدود ۴۰ درصد شان طاس می شوند. طاسی مردان جمهوری چک، اسپانیا، آلمان و انگلیس به تریتب از بقیه بیشتر است.