عنصر المعالی از شاهزادگان خوشفکر و دنیا دیده آل زیار در شمال ایران بود و زندگی اش صرف بحث و تحقیق و نسخه برداری از شیوه های تربیت و حکومت داری گذشت. او در کتاب قابوسنامه که پندنامه ایی است برای پسرش گیلانشاه، از زبان ابوسعید ابوالخیر عارف و شاعر همان دوران نقل می کند که:
«آدمی را از چهار چیز ناگزیر بود. اول نانی دوم خُلقانی سوم ویرانی چهارم جانانی».
نان در سر هرم است و جانان (دلدار، معشوق) در پایه هرم. خلقان (پوشاک) و ویران (خانه، مسکن) در میانهاند. این نظریه رفتارگرایانه بسیار تیزبینانه است و از بسیار کهنتر از هرم مازلو است.
این چهار چیز که آدمی ازشان ناگزیر است، در سایه «امنیت» به دست میآیند. بخشی از امنیت را در هر کشوری نیروهای نظامی و انتظامی تامین میکنند؛ بخش کوچکی را. مابقی از توان آنان خارج است. انسانی که در فقر غوطهور است، به احتمال بسیار امنیت خودش و دیگران را به خطر میاندازد؛ در درجه نخست امنیت خود را و آنگاه امنیت نزدیکان و همگنان و همسایگانش را، اما دور نیست که امنیت سرنشینان خودروهای ضدگلوله را هم به خطر بیندازد.
در جامعهای که میلیونها جوان آرزوی داشتن یک کاشانه (آپارتمان) چهل متری را با خود به گور ببرند، چگونه میتوان از امنیت سخن گفت؟
وجود ۱۱ میلیون حاشیه نشین در کشور آسیب اجتماعی جدی تلقی می شود،
(قابوسنامه، تصحیح غلامحسین یوسفی، 1380، ص 82 )