نگاهی فلسفی به خورشت بادمجان

یکی از رستوران های خوب شهرمان بوشهر، رستوران بلپاسی نام دارد. در چند طبقه و هر طبقه غذاهای خاص خود را سرو میکند. طبقه ی اول غذاهای ایتالیایی . طبقه دوم مدیترانه ای. طبقه ی سوم ایرانی و به همین ترتیب…

یک روز در ساعات پایانی ظهر، از شدت گرسنگی از سر کار مستقیم به این رستوران رفتم و متوجه شدم جز خورش بادمجان هیچ غذای دیگری باقی نمانده است. بناچار سفارش دادم و منتظر ماندم تا غذا را سرو کردند.

ناگفته نماند یکی از غذاهایی که بشدت از خوردن آن بدم می آمد خورش بادمجان است. از کودکی با انواع مختلف طبخ آن همچون خورش بادمجان، یتیمچه و کشک بادمجان و … گریزان بودم.

اما در آنروز تمام تصوراتم از بادمجان عوض شد. با خورشی فوقالعاده خوشمزه و لذیذ مواجه شدم . برای بار اول حدس زدم شاید بخاطر گرسنگی بیش از حد بود  ولی بار دوم و دفعه سوم هم که به آنجا رفتم همان غذا را سفارش دادم. در شگفت بودم چرا سالهاست من ازش بیزار بوده ام.

این اتفاق باعث شد فکر کنم به اینکه اگر هنر انسانها این باشد که دیر هضم ترین افکار و افعال را به بهترین شیوه به اجتماع ارائه کنند و سختگیر ترین آدم ها بتوانند با طیب خاطر با آن پدیده ها مواجه شوند چه می شد؟

واقعیت این است که من سالها ازخوراک بادمجان فراری بودم و امروز ذهنیتم نسبت به این خورش تغییر یافته است. اما بادمجان ماهیتش همان است که قبلا بود. این هنر آشپز بود تا ذائقه مرا با این خورش آشتی داد.

چیزی که به عقل ناقص من می رسد این است که پدیده و فرآیندهای طبیعی ناخوشایند در طبیعت وجود ندارد. آنچه که موجب حس ناخوشایند می گردد حافظه  تاریخی ما نسبت به آن موضوع است که احتمالا ناشی از شیوه مواجهه غلط با آن بوده است.  یا اینکه، هنر توضیح و ارائه یک پدیده آنگونه که هست را نداشته ایم.

و این هنر را آن آشپز ماهر شهرم در ارائه خورش بادمجان به خوبی تدارک دید.

 

حمید علی زاده در فیسبوک

More from حمید علیزاده
قصه جذاب «دختر گل لاله» و ملت انگلیس
پس از مدتها ترجمه ای خوب با ویراستاری قابل قبولی را مطالعه...
Read More