بخش قابل توجهی از ایرانیان در طی ۳۰ سال گشته تجربه رویارویی و تصمیم گیری شان در باره روزه به نسبت نسل های قدیمی تر مختارانه نبوده است. ولی نمی توانیم منکر این واقعیت باشیم که ایرانیان زیادی هم هستند که در فضای خانواده مذهبی رشد می کنند و رابطه شان با شعایر و مناسکی نظیر روزه بر اساس باور و ایمان شان است. به همین خاطر و به مناسبت ماه رمضان٬ تصمیم گرفتیم این یادداشت که ابراز نظر صادقانه و حتی معنوی یک انسان ایرانی در باره روزه است را منتشر کنیم.
به نظر من روزه و رمضان بهترین و زیباترین عبادت در دین اسلام، و شاید در همه ادیان ابراهیمی است. اگر با ستون دین یعنی نماز مقایسه کنیم، بهتر میتوان منظور را بیان کرد. من تا این لحظه، یک نفر را از نزدیک مشاهده نکردهام که از نماز واقعاً لذت ببرد. نمازخوانها به تکلیف خود عمل میکنند. اگر به آنها همین حرف را بزنید، اغلب خواهند گفت تو نماز را نمیفهمی. اگر اندکی هم سواد اسلامی داشته باشند، ساعتها روی مخ شما راه میروند، و از فلسفه نماز میگویند و از اینکه به چه آرامشی با نماز می رسند و …
اما به نظر من واقعیت این است که آنها عادت کردهاند و اگر نخوانند، مثل کسی میمانند که چیزی را گم کرده و ناآرام است. بعد در اولین فرصت نماز را میخوانند و گم شده را مییابند و سپس به دیگران درس تو چه میدانی حکمت نماز چیست میدهند.
البته ابداً بعید نیست که کافر همه را به کیش خود پنداشته باشد چون من در همه عمر که نماز خواندم حتی موفق نشدم یک رکعت نمار را آنگونه که عاشقان میگویند، بخوانم. این که چیزی نیست، موفق نشدم یک کلام از هزار کلام مدعیان عشق را جدی هم بگیرم.
اما رمضان! شکوهی دارد این ماه. هر افطار آن مثل یک میهمانی عید است. پایان آن عید فطر است. هر غروب رمضان انتظار اذان و دعا، بسی عارفانه است. هر سحری …. نه ببخشید! خداوکیلی پا شدن برای سحری و یک شکم سیر غذا خوردن همیشه کار آسانی نیست … اصلاً چرا فلسفه ببافیم؟ خودتان چند نفر را سراغ دارید که در این گرمای طاقتسوز روزه میگیرند، اما نماز نمیخوانند؟ آن هم روزهای که در هر شرایطی واجب نیست و هزار راه دررو دارد، و نمازی که هیچ راه در رو ندارد؟
رمضان کریم، التماس دعا