فیلم « پل چوبی» و خمیازه های نسل من

اتاقک زیر پله‌ها پر شده است از روزنامه‌های باطله‌ای که زیرشان آبجو دویده. زرد و رنگ و رو رفته مثل حالِ این روزهای من. انگار اتاقک بوی ترشیدگی تفکراتی را گرفته که روزگاری ایمان و اعتقادمان بود. دلِسترهای کلاسیک بهنوش را تند تند باز می‌کنم و توی بیست لیتری می‌ریزم. مقداری مخمر و شکر و کمی همزدن. آبجوی دست ساز قبلی که دبه‌اش جر خورده را از زیر پله‌ها بیرون  می‌کشم.

بهرام رادان هدیه تهرانی مهران مدیری

دلم می‌خواهد مثل کامران صبوحی (با بازی مهران مدیری در فیلم پل چوبی) مست کنم و جوجه دانشجویی را گیر بیاورم و حرفهای دلم را عطسه کنم توی صورتش. ثابت کنم که من هم می‌توانم جملات قصار بگویم. مثلاً بگویم که دیگر وقتِ عبور از سنت به مدرنیسم و ترک پل چوبی است. چیزی شبیه محله «پل چوبی» که در فاصله بین طهران قدیم و تهران جدید قرار دارد.

پل چوبی فرسوده ایی که انگار همه کس و همه چیز- از سیاست هاشمی زده به رویای اصلاح طلبی خاتمی، از جنجال‌های محدود به فضای دانشگاه به اعتراضات خیابانی و بدون خشونت، از غرولندهای خانگی به نقدهای مجازی و فیس بوکی، قرار است از آن عبور کنند.

پلی فرسوده‌ که تحمل این بار را ندارد، پلی که انگار ساختهِ معماری تجربی به نام امیر (با بازی بهرام رادان) بوده که با یک شوت فرهاد اصلانی پل چوبیسردار (فرهاد اصلانی) فرو می‌ریزد و ماست مالی بودنش رو می‌شود. بهرام رادان انگار بازیگر نقش من است، او که اعتراضات دانشجویی و دست و پا زدن برای رسیدن به شرایطی ایده‌آل برایش تنها طعم نوستالوژیک کتلت‌های دایی ناصر (آتیلا پسیانی) را می‌دهد.

فیلمِ پل چوبی مهدی کرم‌پور، جدا از شعاری بودنِ بعضی دیالوگ‌های فیلم، به خوبی حال و هوای اعتراضات ۸۸ را بیان می‌کند البته از نگاه نسلی که براثر تکرار و روزمرگی دچار خمیازه شده و از دور و با فاصله به ماجرا نگاه می‌کند و برای امثال امیر و من زمان تفکرات روشنفکری گذشته‌ تنها قلقلکش باقی مانده و بس.

نسلی که میهن پرستی هم برایش شوخی بی‌مزه‌ای است که خنده‌اش نمی‌اندازد و در جمع ۱۰ نفره حتی یک نفر هم معترض به حرفهای استاد صبوحی (مهران مدیری) نمی شود که طعم افسردگی نسلِ انقلاب کرده و به «غلط کردم» افتاده را می‌دهد. شخصیتِ استاد صبوحی با لحنی نخبه گرایانه، نصحیت‌های آنچنانی می‌کند و جملات قصاری بر زبان می‌آورد که در بعضی سکانسها فقط می‌توان به پای مستی‌اش گذاشت!پل-چوبی 2

یاد پوسترهای فیلم می‌افتم که سه شخصیت فیلم، نازلی (هدیه تهرانی)، شیرین (مهناز افشار) و صبوحی ( مهران مدیری) را مانند یک پل بر جریان و پرتگاهی قرار داده که همگی از آن فراری‌اند. در این میان گویی امیر در آخر داستان با ماندن و تکیه به شیرین دیگر نمی خواهد از پلی عبور کند.

کمی که صورتم داغ می‌شود و گیج الکل توی سرم می‌افتد جمله محوری فیلم را بخاطر می‌آورم: «عشق یعنی حالت خوب باشه» اما انگار برای تغییر حالِ این روز‌ها باید پل‌های خراب شده پشت سر رو ساخت و به ۷۸ و ۸۸ بازگشت و آنگاه به سمت پل‌های پیش رو خیز برداشت و به این نکته رسید که حال و هوای این ایام با دست روی دست گذاشتن و خواندن دعای تحویل سال «حول حالنا الی احسن الحال» خوب نمی‌شه!

More from آراد افشار
نگاهی به «سرخپوست» فیلمی از نیما جاوید
تازگی‌ها دیر به دیر فیلم خوب می‌بینم آن هم برای من که...
Read More