نام خانوادگی در ایران امری کاملا وارداتی است. تاریخ آن مقارن با تشکیل سجل احوال و صدور شناسنامه برای ایرانیان است. اما استفاده از نام خانوادگی به طرز شگفت آوری گسترده است. حتی کثیری از زنان شهری متعلق به طبقات بالای جامعه، همچنان همسران خود را به نام خانوادگی صدا میکنند. تیترهائی مانند دکتر و مهندس و تیمسار آقایان، که برای صدا کردن همسران خانه دارشان نیز استفاده میشود، کمابیش رونق گذشته خود را دارد.
در ادارات و شرکتها و کارخانجات عموما همکاران همدیگر را به نام ناخوادگی صدا میکنند. استفاده از نام کوچک همکار خانم از طرف آقایان در یک شرکت دولتی، غیر قابل تصور است.
اینکه چگونه و از کجا استفاده از نام خانوادگی این چنین نهادینه شده است، سوال مهمی است. این در حالی است که کشورهای صادر کننده این روش نامگذاری، در محافل غیر رسمس به ندرت از نام خانوادگی استفاه میکنند. اگر به کشورهای همسایه ترک و عرب خود نیز توجه کنیم موضوع پیچیدهتر نیز میشود. در جمهوری آذربایجان و ترکیه کمتر اتفاق میافتد که در محیط کار و اداره و حتی رادیو و تلویزیون، شخصی با نام خانوادگی مخاطب قرار گیرد.
البته چند سالی است که در شرکتهای خصوصی ایرانی و تحت تاثیر روابط با کشورهای توسعه یافته، میان اقشار مدرن تحصیل کرده، استفاده از نام کوچک گسترش یافته است. گرچه همین موضوع نیز ممکن است نوعی تقلید از فرهنگ غرب باشد، اما در اصل بازگشتی درست به خویشتن خویش است.
شاید از همه اینها شگفت انگیزتر، استفاده گسترده در مدارس ابتدائی از نام خانوادگی است. دیدن دختران و پسران خردسال اول ابتدائی که همدیگر را بابائی و مصباحی و میرهاشمی صدا میکنند، خیلی عجیب و بیمورد به نظر میرسد اما همچنان متداول است. البته باید اذعان کرد که نسبت به دوران بچگی ما کمتر شده است. تصور میکنم دلیل آن استفاده همگانی از مهد کودک در چند دهه گذشته باشد.
پدران و مادران شاغل شهری که از خردسالی فرزندان خود را به مهد کودک میسپارند روز به روز بیشتر میشود. خوشبختانه عموم مهد کودکها خصوصی است و از روابط رسمی آموزش و پروش در آنجا کمتر میتوان سراغ گرفت. مربیان عموما از خانمها هستند و همگی خود را با نام کوچک معرفی میکنند. بچهها نیز آنها را نازی جون، مریم جون، شیرین جون صدا میکنند.
اما همین بچهها به محض ورود به دبستان با سنت چند ده ساله و کهنه صدا کردن با نام خانوادگی مواجه میشوند. من شخصا در کلاس اول و دوم دخترانم سعی میکردم با معلمهای آنها در این خصوص حرف بزنم. گمان نمیکنم محیط خشک و رسمی آموزش و پرورش به این زودیها دست از این سنت کاملا ساختگی بردارد.
در دبستان دخترانهای که تمام کادر آن را خانمها تشکیل میدهند و همدیگر را کاملا رسمی صدا میکنند، حتی ممکن است چنین درخواستی تفسیر خوبی هم نداشته باشد. معلمی با سابقه بالا به من میگفت که صدا کردن دختر شما با عنوان خانم بابائی شخصیت و اعتماد به نفس او را تقویت میکند!
با همه اینها رشد طبقه تحصیل کردهای که ناخودآگاه متوجه این معضل شده است خود به خود در حال حذف این روش صدا کردن همدیگر است. هیچ بعید نیست استفاده از نام خانوادگی حتی دو همکار، هنگام شنا در استخر، از همان آموزش و پرورش نهادینه شده باشد. ولی به یقین میتوان گفت که در گسترش استفاده صمیمانه از نام کوچک، آموزش و پروش رسمی کشور هیچ نقشی ندارد