در مدارس ابتدائی و بویژه مدارس دخترانه، جلسات اولیاء کاملا مادرانه است. معمولا من تنها پدری هستم که در این جلسات شرکت دارم. بسیاری از مواقع حتی معلم متوجه حضور یک پدر نمی شود و مثلا می گوید از همه مادران خواهش می کنم این بخش را بیشتر دقت کنند و من هم بلافاصله ابراز خوشحالی می کنم که لازم نیست کاری بکنم! و وقتی معلم می بیند بیکار برای خودم نشسته ام تازه متوجه می شود پدری هم در جمع والدین است.
جلسه گذشته معلم و اولیاء را به خاطر کارهای پیش آمده، کاملا فراموش کردم. همان روز وقتی ظهر به مدرسه دخترم رفتم تا او را به خانه بیاورم سارا ناراحت به طرف من آمد و گفت : بابا، خیلی از دست تو ناراحتم، چرا نیومدی؟ همه مامانها آمده بودند به جز تو.