
مشکل افغانستان، هویت قومی و قبیلگی و فقر همه جانبه اش است. جامعه ایی به شدت مذهبی و مردانه که عملا توسط روسای قبایل بزرگ اداره می شود.
در افغانستان هنوز مفهوم میهن و وطن و تصور بهروزی ملی در آن شکل نگرفته است. همه افغانستان، در هر منطقه و قبیله، نوعی از طالبان است. افغانستان به خاطر شیوه معیشت کشاورزی که در آن به ناگزیر درجا می زند فرصت بازسازی هویت ملی را پیدا نکرد.
ایران شانس بزرگی آورد که در اوائل قرن ۲۰ به رهبری رضا شاه پهلوی توانست با زمینه سازی های ساختاری ( ایجاد حکومت فدرال، توسعه راه سازی و راه آهن و بقیه بنیان سازی های مدرن)مجددا هویت ملی و میهنی اش را بازیابد
حکومت افغانستان تحت حمایت مالی و نظامی غرب بیش از ۱۵ سال فرصت داشت یک تغییر بنیانی و ملی را پی بگیرند ولی کشور عملا با همان سیستم قبیلگی شبیه طالبان اداره می شد.
جامعه افغانستان به هر شکل ممکن، ناگزیرند از تفکر قبیلگی و نوعی از اسلام که از فقر و خشونت تغذیه می کند فاصله بگیرند. افغانستان راه معجزه آسا ندارد.
دهها سال پیش وقتی که غرب برای کمک به افغانستان آمد خیلی ها از استعمار جدید حرف زدند. مدعی شدند غرب برای معادن گرانقیمت وارد افغانستان شده است.
اما وقتی هم که غرب به ناگزیر از افغانستان رفت صدای همه بلند شده است که چرا کشور را ترک کرد و باید می ماند و نمی گذاشت طالبان به قدرت برسد.
واقعیت اصلی این است که کل جامعه افغانستان و حتی مردم دو یا سه شهر بزرگش، شیوه زندگی و اعتقادات شان شبیه طالبان است. مشکل افغانستان در داخل است و خودش و دور از دخالت دنیا باید آن را حل کند.
شیعه سیاسی ایران ( طالبان ایران) هم وقتی در ۵۷ قدرت گرفت ۷۰ درصد ایران مسلمان و روستایی بود. طالبان نوع ایرانی دهها سال و به مرور ارتجاع و درماندگی مدیریت خود را نشان داد.
شهروندان ایران بالاخره پس از ۴ دهه به طالبان خودشان نه گفتند. شهروندان ایران در مسیری سراسری دارند از تفکر طالبانی ج. ا فاصله گرفتند. افغانستان هم مسیر مشابه را خواهد پیمود.
افغانستان اگر بهترین قدرت نظامی جهان هم کنارش باشد همین می شود که داریم می بینیم. جامعه افغانستان متاسفانه هنوز دارد در درون شیوه معیشت خانخانی و اقتصاد کهن درجا می زند.
