فن و فوت زندگی رو هیچکس یادم نداد


۱- نمی دونم چطور اتفاق افتاد ولی یه جورایی فهمیدم که می خوام هر طور شده شاد باشم. تا مدتها نمی دونستم چطور ولی خودم حس کردم شادی مثل یه پروانه است. اگه بیفتی دنبالش از دستت در میره. اگه بتونی تو چنگت بگیری یه پروانه مچاله شده و ناراحته که ترسیده و دیگه قشنگ نیست. اما اگه هی نپری دنبالش، ممکنه خودش بیاد بشینه رو شونه ات.

۲- از همون نوجوونی بدون اینکه هیچکی یادم بده شروع کردم با خودم حرف زدن. شروع کردم رفتار خودم رو دقت کنم. می خواستم بفهمم چی منو ناراحت میکنه. چرا از یه چیزی خوشم میاد. یاد گرفتم به خاطر حرف و خوشایند این و اون چیزی رو قبول نکنم که باهاش راحت نیستم. گفتنش آسونه ولی سالها با خودم کلنجار رفتم.

۳- سعی کردم با چنگ و دندون نگذارم جبر جغرافیایی زمینگیرم کنه. با چشم های خودم دیدم خیلی ها که جبری توی زندگی شون نیست وضع شون از امثال من بدتره. خیلی هام زدند بیرون از وضعیتی که حال شون رو می گرفت.

بارها شده که برنامه و نقشه و هدفم کار نکرد. بارها سرم به سنگ خورد اما بدون توقع غیرواقعی یواش یواش تونستم یه نردبون شخصی بسازم که از دیوار جبر جغرافیایی ام ذره ذره برم بالا…

۴- هیچکی یادم نداد توی تصمیم گرفتن هم سریع باشم و هم قاطع… هر فرصتی توی زندگی ام پیش اومد پیگیرش شدم و نترسیدم از اینکه یه چیزایی رو هم ممکنه از دست بدم. خیلی کارهاها اگه سر همون لحظه که باید انجام بشه اتفاق نیفته دیگه اسمش فرصت نیست.

۵- سعی کردم همیشه اول از همه از خودم بپرسم چرا؟ از انتخاب رشته تحصیل تا هوس سیگار یا حتی دختری که چشمم رو می گیره.

ترجمه بخشی از مقاله
The 10 Most Important Life Skills Nobody Taught Me
https://medium.com/mind-cafe/the-10-most-important-life-skills-nobody-taught-me-a5831c9c2a00

More from ماهان طباطبایی
مغز بشر دارد تا حد توانایی‌اش به کار کشیده می‌شود
تا همین ۱۰۰ سال پیش اکثریت بشر، ساکنان بیسواد روستاهای جهان بودند...
Read More