آیا در حال حاضر کسی میتواند بگوید که درخواست آزادی بیشتر برای انسانها که لیبرالها بر طبل آن میکوبند برای چیست؟ آیا چنین درخواستی و اصرار و تأکید بر آن، جز خرید و مصرف بیشتر حاصلی دارد؟ بهعبارت دیگر، گویی با وجود همهٔ پیشرفتها و دستاوردهای زندگی، همچنان همان پرسش اولیه که قبل از به دست آوردن آزادیهای (نسبی) برای ما مطرح بود، وجود دارد. ما هنوز میخواهیم بدانیم زندگی خوب و اخلاقی چیست و چگونه باید باشد؟
به نظر میرسد عصر روشنگری (Age of Enlightenment)، به دلیل صرف انرژی زیاد برای به دست آوردن حقوق اساسی افراد، توانایی دیدن تصویر بزرگتر را از خود سلب کرد و نتوانست مسیر اخلاقی درازمدتی برای اجتماع بشر تعیین کند. لیبرالیسم و تلاشش برای تثبیتِ «اخلاق درست» از درون تهی شد، چون توجه و تأکیدش بعد از قیام بر علیه خدای قدیمی که حقی برای «فرد» قائل نبود به ناچار در دام خدای«فردیت» افتاد؛ خدای تازهای که به ناچار انسانها را از تدارک زندگی اجتماعی و همگانی دور کرد.
به همین دلیل است که در دنیای کنونی، اصرار بر اخلاق لیبرالی آن هم در دنیای آزاد بهشکل فراگیری مورد انتقاد قرار میگیرد و امید به بازگشت نوعی از «نجابت اخلاقی» 1 را مد نظر قرار میدهد.
نجابت اخلاقی با این سئوال پیش فرض به میدان مباحثات تازه وارد شد که: «انسان بودن یعنی چه؟» پرسشی که بر شانهِ تعریف دقیقتری از نجابت (اصالتهای شخصیتی، عادتها و تواناییهای فرد) استوار است. تعریف و تفسیری که می خواهد بگوید برای انسان کامل شدن به چه عناصری نیازمندیم.
نجابت اخلاقی بیشتر از هرچیزی به دیدگاههای فیلسوف یونانی ارسطو نزدیک است، به ویژه نظراتی که ارسطو در باره اهمیت دوستی بهعنوان نشانه ای از رفتار اخلاقی طرح کرده است. از دید ارسطو، شواهد منطقی حاکی از آن است که بشر موجودی اجتماعی است و به همین دلیل، برای دستیابی به یک زندگی کامل، بهتر است در پی تدارک منشِ فراگیری برای جامعهی انسانی باشیم.
چشمانداز ایدهالی که ارسطو ارائه میدهد در تعریفی میگنجد که او از کلمهٔ «دوستی» دارد. از دید ارسطو دوست کسی است که مقدم بر همه خود را میشناسد و فردی است که صادق و شجاع است. کسی که برای دیگران وقت و انرژی میگذارد و همزمان به منافع شخصی دیگران هم اهمیت میدهد.
از همین جا است که بازگشت به نجابت اخلاقی و آیین و اصولِ «دوستی» برآمده از آن، به نوعی در تضاد با موقعیت آزاد و « فردیت» بشر معاصر قرار میگیرد، چون نتیجهٔ تلاشهای چند صد ساله گذشتهٔ عصر روشنگری و دستاوردهای لیبرالیسم به امکان باشکوه و خجسته «فردیت» میدان زیادی داده است.
دستاوردهای «فردگرایانه» ی با وجود مفید و موثر بودن شان، با راههای ارائه شده توسط «نجابت اخلاقی» برای تهیه زندگی اجتماعی بهتر همسویی ندارد و آن را بر نمیتابد. شیوه و منش رفتاری تعیینشده در نجابت اخلاقی بر این اصل استوار است که سلامت اجتماع بیش از هرچیز به کمک و همراهی «دیگران» نیازمند است.
بر مبنای این اندیشه و با تکیه بر نظریههای ارسطو دربارهٔ دوستی، انسان بهعنوان حیوان اجتماعی وقتی به آرامش و تعالی دست خواهد یافت که بتواند با دیگران رابطهٔ سالم و ماندگاری داشته باشد. ما موقعی به کشف خودمان میرسیم که به شناخت دیگران نائل گردیم و برایشان احساس نگرانی و مسئولیت میکنیم.
حتی اگر در عمل، آزادیهای فردی تحقق یافته باشد و امکانات و فرصت ها فراهم باشد زندگی در جامعهٔ توسریخورده و پر از ناهنجاریها که محور آن نفع فردی و سودجویی است، در نهایت از تواناییهای بشر خواهد کاست.
فیلسوف معاصر «السدر مکینتایر» به خوبی در کتاب تازهاش با عنوان «بعد از نجابت»2 به این نیاز در چارچوب زندگی روزمرهٔ امروزی اشاره میکند. مکنتایر اعتقاد دارد که شخصیت انسان در متن زندگی اجتماعی و در شبکههای ارتباطی با دیگران شکل میگیرد و شکوفا میشود و فقط در تعامل با دیگران است که رفتار و منش فرد قوام مییابد؛، منش و رفتاری که به سهم خود زمینهساز اجتماعی سالمتر است.
از دید او، بشر فقط از طریق تجربههای ناشی از روابط اجتماعی که با دیگران ایجاد میکند میتواند به تدارک نجابت لازم برای زندگی بهتر اجتماعی دست یابد. به نظر میرسد موج تازهای از همیاری و همکاری مبتنی بر نجابت اخلاقی جای خود را با متانت و ضرورت در عرصهٔ پاسخگویی به بحران بشر معاصر باز میکند.
منبع:
Mark Vernon، The Return of Virtue Ethics
http://www.templeton-cambridge.org/fellows/showarticle.php?article=732
پانوشت:
۱- virtue ethics
http://www.drury.edu/ess/reason/Aristotle.html
۲- Alasdair McIntyre After Virtue
http://www.bu.edu/cpt/resources/book-reviews/after-virtue-by-alasdair-macintyre