سالها پیش در یک اتوبوس و در حین سفر به اصفهان، کمابیش ناخواسته به صحبت های دو مرد گوش سپردم. یکی از آن دو، مرد مسنی بود که در طول راه، حقیقتاً یک عالم حرف های واقعا جالب برای گفتن داشت. مرد دوم که جوان تر بود و گویا معلم یکی از دبیرستان اصفهان نیز نیز مجذوب حرفهای او بود.
به خاطر می آورم که مضمون یکی از نکته های زیبای مرد مسن به معلم جوان این بود که قدر این شغل را بدان و متوجه باش که به اندازه هر یک از امثال تو که شانس داشتن شغل مورد علاقه اش را دارد صدها جوان ایرانی به دلائل غیر منصفانه از داشتن آنها محروم هستند.
این آهنگ شاد و بازیگوش را که ترانه اش حرف مشخصی ندارد ولی سرشار از شادابی و طراوت زندگی است را تقدیم به زوج های جوان ایرانی می کنم که به دور از همه تلخی های زندگیِ ناگوار شده ایرانی، شانس آن را دارند تا به هم عشق بورزند. قدر عشق را بدانید.
دوست تان دارم. مهرانگیز پاشا