چرا با برادر و خواهرم مدام کشمکش داشتم

سلام. فرامرز هستم. متاهل و ۳۷ ساله. من همیشه در دعواهایی که با برادر و خواهرم داشتم چون فرزند اول خانه بودم می توانستم حرفم را به کرسی بنشانم. با تهدید و کلک، چیزی را که فکر می کردم درست است به آنها تحمیل می کردم.

آنها هم فرشته نبودند و در هر فرصتی اگر می توانستند مثل من، بد می شدند. بزرگ که شدیم و هر کدام خانواده خودمان را که راه انداختیم تازه فهمیدم چقدر بد بودم. حالا دارم خودم را تنبیه و سرزنش می کنم ولی این کار نه تنها حالم را خوب نمی کند بلکه بیشتر غمگینم می کند.

 

فرامرز عزیز

مطمئن باش همه آنهایی که نامه ات را می خوانیم وضعیت ترا درک می کنیم چون همه ما، با سایر اعضای خانواده در حالت تنش و تضاد و رقابت قرار گرفتیم. ولی شاید خیلی ها ندانیم که چرا؟

ما انسانها نه تنها در کودکی بلکه شاید در همه زندگی مشغول کشمکش و دعوا و رقابت با دیگران هستیم. اما رقابت دوران کودکی در درون خانواده مثال روشن و دقیقی، دلیل رفتار ما را توضیح می دهد.

فرامرز عزیز تو و برادر و خواهرت، رقابت تان برای به دست آوردن عشق والدین بود. برای  اینکه به صورت غریزی همه در کودکی فکر می کنیم که عشق والدین، تمام شدنی و محدود است.

والدین در بعضی از ساعات روز خسته اند. به خاطر مشکلات زندگی، پریشان هستند. ناراحت و عصبی هستند و توانایی محبت و عشق بیکران از آنها سلب می شود .

فرارمرز عزیز بهترین کاری که الان می توانی بکنی این است که در درجه اول از برادر و خواهرت اگر می توانی صمیمانه معذرت بخواه و تا حد ممکن  با محبت خودت، تلافی کن.

در درجه دوم مطمئن باش که عشق، محبت، احترام و توجه ات را به همه انسانها نشان بدهی… در دوران کودکی، رقابت نکردن با دیگران، برای چیزی که خیلی به آن نیازمندیم سخت است. اما در بزرگسالی، محبت و عشق به دیگران دادن از کار کردن و پرداختن هزینه زندگی، سخت تر نیست… تا می توانی خوب و مهربان باش.

Written By
More from بهمن
اگر بترسی از دستش می‌دهی
قبلاً می ترسیدم از اینکه قد من به اندازه کافی بلند نیست...
Read More