جوان ۲۶ ساله ای هستم که شرایط ازدواج برایم فراهم است. شغل مناسبی دارم و تحصیلات عالیه را در یکی از بهترین رشته ها در بهترین دانشگاه کشور گرفتم. نه مشکل اعتماد به نفس دارم، نه برقراری ارتباط با جنس مخالف برایم سخت است. از تنهایی خودم هم گریزان نیستم.
سال ها با دختری دوست بودم و خیلی منطقی وقتی فهمیدیم برای ازدواج به درد یکدیگر نمیخوریم رابطه مان را تمام کردیم.
اما از آن به بعد در محیط کار و دانشگاه، دختری که حاضر باشم مابقی زندگی ام را با او شریک شوم نیافتم، من می دانم دیگر وقت ازدواجم رسیده است و آمادگی مسولیت پذیری را دارم.
حال مادرم می گوید بگذار من یک دختر خوب برایت پیدا کنم با او آشنا شو. چندین ماه با هم در ارتباط باشید یکدیگر را بشناسید اگر موافق یکدیگر بودید ازدواج کنید. به توصیه او گوش کنم یا خود را به دست تقدیر و آینده بسپارم؟
پوریای عزیز
پیشنهاد مادر تو فرقی با تقدیر و آینده ندارد. اگر واقعا بتواند دختر یا دخترانی را بیابد که آشنایی را مشروط به نامزدی و عقد ندانند و مثل خود تو ، برای شان مهم باشد که آشنایی کمابیش کاملی پیدا کنند چرا که نه…
برای سرانجام درست این کار بهتر است با مادرت در باره نوع دختری که دوست داری دقیق و مشخص حرف بزنی. حتی شده نوع و تیپ و قیافه دکتری که دوست داری را توضیح دهی و در صورت امکان نمونه های مشابه سلیقه ات را در بین فامیل و همسایه و حتی در خیابان و محل های عمومی نشان دهی…
مادرها دلایل و حساب و کتاب های خودشان را نیز دارند که باید آنها را از قبل بشناسی و سعی کنی در باره آنها با وی صحبت کنی…
مهم این است که با هشیاری کامل و ایجاد فرصت واقعی برای معرفی شخصیت خودت و دخترانی که مادرت معرفی می کند ایجاد شود.
در این بین خودت هم با انرژی و و دقت بیشتر برای یافتن شریک زندگی توسط خودت هم وقت بگذار. اما عجله نکن چون هنوز ۲۶ سالگی برای این انتخاب بزرگ زندگی، کافی نیست.