اولین مواجه هر مرد با پستان بند

جذبه کمابیش غیرعادی نسبت به پستان بند در اکثر مردان وجود دارد. کنجکاوی حیرت انگیزی که بیشتر از همه مربوط است به چیزی که در این تیکه لباس قرار می گیرد. شاید برای همین  اولین مواجه هر مردی با پستان بند، تجربه ای است فراموش نشدنی.

برای من این ملاقات با کرست در دوران بلوغ اتفاق افتاد. با دختری دوست بودم و گاهی فرصت می شد پیش هم باشیم. پستان بند کِرم رنگ و کهنه ایی بر تن داشت که هیچ سنخیتی با دو پستانی که در آن جا خوش کرده بودند نداشت. دو پستان با پوستی لطیف که نرمه موی ظریفی مثل ابریشم روی آن را پوشانده بود.

آن پستان بند زمخت و رنگ و رو رفته کجا کجا و لمس پستان‌هایی که تپش قلبم را تا مرز انفجار پیش می برد کجا؟

شاید این تنها پستان بندی بود که داشت چون بر اثر کثرت استفاده، کش های آن رشته و نخ نما شده بود و قًزن و قفلش بر اثر تعدد شستشو دچار زنگ زدگی بود. به نظر برایش تنگ هم بود چون با فشار باز شد و جای کش‌ها بر شانه و پهلو، رد سرخی به جای گذاشته بود.

در گرمای بلوغ و آن میزان هیجان، این تکه لباس، زیادی پیچیده به نظر می آمد بخصوص باز کردن قًزن و قفلی که دچار نقص فنی هم باشد.

الان که فکر میکنم یک جورایی پستان بند حتی می تواند نقش یک محک و آزمون برای سنجیدن میزان جوانمردی یک مرد در یک رابطه هم باشد.

خانمها: اگر یک مرد، هم در باز کردن آن و هم در بستن آن کمک کرد فرد قابل اعتمادی است. اما اگر در باز کردن آن کمک کرد و در بستن آن تنها بودید با دیده تردید به آن رابطه نگاه کنید. اگر هم در باز کردن و هم در بستنش تنها بودید بهتر است آن مرد را از پنجره به بیرون پرتاب کنید!

More from امید حنیف
حس «ناکامی جمعی»
بیشترین چیزی که این روزها توجهم رو به خودش جلب کرده این...
Read More