موسیقی گروه متالیکا به نوعی بازسازی صداهای کمابیش گوشخراشی است که در زندگی شهری شاهدش هستیم نظیر صدای آژیر آمبولانس، صدای پره هلی کوپتر، ماشین و تراموا و صدای کارخانه های صنعتی…
موسیقی راک تلخ و سنگین متالیکا به جای نشان دادن انعطاف و لطافت صداهای درون طبیعت از اصوات ناهماهنگ و کمابیش آشوبزده دنیای ماشینی نظیر جیغ ترمز ماشینها الهام می گیرد.
ترانه های متالیکا با حس سنگین سرخوردگی و شکست توام است و برای این کار به صداهای مزاحم ولی آشنا در زندگی شهری تکیه می کند.
مرد شهری غمگین و افسرده، صدای گل و بلبل و مزرعه و نسیم و رودخانه را نه می شناسد و نه در او حس خاصی ایجاد می کند. آهنگ های راک متالیکا به زوزه گیتار و کوبش پر هیاهوی درام پناه می برد تا آشفتگی و ناهنجاری زندگی را فریاد بزند.
متالیکا سه نوع نابخشودنی را در سه ترانه متفاوت ولی به هم پیوسته می سراید. در نابخشودنی اول، دیگران ( پدر و مادر و جامعه) را نمی بخشد.
در ترانه نابخشودنی شماره ۲ تلاش می کند عشق را تجربه کند و تقریباً موفق هم می شود. در ویدئو پسری را می بینید که دستش در یک دیوار ساخته شده از بتن در برابر یک پرتگاه گیر کرده است. بتن بالاخره فرو می ریزد و شاهد برامدن روزنه ای از نور آفتاب و عشق هستیم. خواننده در ترانه اش به دختر قول می دهد که به او آسیبی نرساند و از او می خواهد در کنارش آرام بگیرد.
بیمار و خسته، تنها می ایستم، شاید آنجا باشی! چون من تنها کسی هستم که منتظر تو می ماند
کنارِ من دراز بکش زیرِ آسمانِ شرور، سیاهی روز، تاریکی شب، من و تو این رخوت را تقسیم می کنیم
ولی زندگی سرد و بی روح، عشق را از انسان می گیرد و انگار قراری برای تفاهم و عشق وجود ندارد. در انتهای ترانه با وجود آنکه عشق دختر را نصیب خود می سازد ولی پی می برد دختری که دوست دارد هم اسیر موقعیت دنیای جدید است و مثل دیگران نابخشودنی:
اکنون این کلید را در تو دفن می کنم، هرگز آزاد نیستی، تو هم مثل من نابخشودنی هستی
در سومین ترانه این مجموعه، انتقاد را به سمت خودش می گیرد و خودش را هم در بن بستی سرد، نابخشودنی می یابد.
دارد غرق می شود. بیرون جهنم است و درونش آلوده و مسموم…