ایوان کلیما، در کتاب روح پراگ، تنوع و زیادی منابع را عاملی می داند که مردم را به سمت علاقه و توجه کمتر به کتاب سوق می دهد. او می گوید:
«اجداد ما با کتاب مقدس و با تعداد معدودی کتاب روزگار می گذراندند که نه فقط آنها را می خواندند، بلکه به یادشان نیز می سپردند. تلویزیون مجهول و ناشناخته بود. روزنامه هائی که می خواندند فقط شامل چند صفحه بود. اطلاعات کمتری در اختیار مردم گذارده می شد، اما زمان بیشتری برای سنجیدن اطراف و جوانب چیزها، و مشاهده مردم و طبیعت در اختیار داشتند. از آن همه، خیلی ها توانستند دیدگاهی از زندگی را روی هم بگذارند و آنگاه توانستند آن را بپذیرند. اما امروز؟ همه ما در سیلی از اطلاعات و اندیشه هائی زندگی می کنیم که اکثرا به محض پدید آمدن به زباله بدل می شوند. (روح پراگ، ترجمه فروغ پوریاوری صفحه 114)
نظر نویسنده فوق به وضعیت کتابخوانی در دوران قبل از اینترنت و شبکه های اجتماعی اشاره می کند. دکتر عرفان ثابتی پژوهشگر و جامعه شناس در برنامه پرگار بی بی سی که به تاثیرات اینترنت اختصاص داشت، موضوع را از زاویه تلویزیونهای ماهواره ای و شبکه های اجتماعی بررسی کرد. ایشان تلویزیون را مثال زدند و گفتد که در گذشته چند کانال محدود داشتیم ولی وجود صدها کانال ماهواره ای، وقتی برای تعمق در برنامه های آنها باقی نمی گذارد. ممکن است ساعتها این کانال و آن کانال بکنیم بدون اینکه در برنامه های آنها دقیق شویم. و بعد از شبکه های اجتماعی و تولید انبوه در آنها را مورد بررسی قرار دادند که چه آسیب هائی می تواند داشته باشد. به هر طریق، اینترنت و شبکه های اجتماعی فرصتی برای کتاب نگذاشته است.
روسای جمهور فرانسه، همواره افرادی فرهنگی و فرهیخته بوده اند، شاعر و نویسنده و موسیقی دان. حتی سعدی کارنو چهارمین رئیس، جمهوری سوم فرانسه نام خود را از سعدی داشت. علت این نامگذاری علاقه فراوان پدر بزرگ او به گلستان شریف بوده است. که نشان می دهد این مقامات تماما در محیط های فرهنگی آموزش می دیدند. اما وقتی سارکوزی و سگولن رویال در دور پیشین با هم رقابت می کردند، یک تحلیل گر فرانسوی گفت آنها دیگر از نسل کتاب نیستند، انها از نسل تلویزیون هستند. بیراه هم نمی گفت، سارکوزی به کلی با سایر روسای جمهور فرانسه فرق داشت و بیشتر به سریال ها و برنامه های تلویزیونی امریکائی ها تمایل نشان می داد.
برای نمایشگاه کتاب تهران (به نظرم اولین نمایشگاه بود) آگهی فوق العاده ای طراحی کرده بودند. چند موضوع را در گذشته های دور و نزدیک و امروز نشان می داد مثلا از شیوه پیام رسانی باستان می گفت و بعد به تلگراف می رسید و در انتها از ماهواره مثال می زد که چه تغییرات فوق العاده ای واقع شده است. در انتها به کتاب می رسید و خاطر نشان می کرد که : «دیروز کتاب، امروز کتاب، فردا کتاب»
دیروز کتاب، امروز کتاب و فردا کتاب زیباترین توصیفی بود که برای کتاب شنیدم. آیا اگر سازنده آن آگهی، در آن تاریخ، شبکه های اجتماعی را پیش بینی کرده بود، باز می گفت فردا کتاب؟ به راستی کی باید کتاب خواند؟ با کدام وقت؟