مدتی که نبودی دلتنگت نشدم

دختری هستم ۲۴ ساله و یک سوال دارم که امیدوارم جوابم رو بگیرم. با پسری همسن و سال خودم دوست شدم. پسری مودب و با شعور. خیلی هم سریع با هم اخت شدیم و هنوز دو ماه نشده من در دلم به این نتیجه رسیدم که رابطه ما همیشگی خواهد بود. ولی وقتی از بازدید یک هفته ای شهر و فامیل به دانشگاه برگشتم در همان اولین دیدار گفت مدتی که نبودی دلتنگت نشدم و الان هم هیچ حسی ندارم.

او البته با اصرار تمام گفت که با من خیلی راحت است و  دوست صمیمی بمانیم. من قبول کردم. ادا هم در نیاوردم و پذیرفتم که مرا برای زندگی مشترک نمی خواهد. سعی هم نکردم رفتاری به خرج دهم که مثلاً خودم را امیدوار نگه دارم که بر می گردد.

اما دیدن روزانه اش و شرکت در مهمانی و جمع های دوستانه فقط برایم آه و افسوس می آورد. او خیلی راحت است و خیلی صمیمانه انگار از دوستی مان خوشحال است. ولی من هر بار می بینمش  اذیت می شوم. آیا من انسان ضعیفی هستم؟ آیا این دلتنگی درست است. آیا یکباره و برای همیشه از او دور شوم؟

 

سپنتای عزیز

واقعاً متاسفم که خودت را در این وضعیت قرار داده ای. این مرد زندگی که به خودت نوید داده ای شاید حق تو بود. شکی ندارم که می توانستی همسر خوبی برایش باشی. اما این را به خاطر بسپار که زندگی با اما و اگر نمی چرخد.

تو تصمیم اشتباهی نگرفتی که سریع میدان را ترک نکردی. احساسی که به او داشتی واقعی بود. امیدواری ات هم طبیعی و دوست داشتنی بود. شاید نظرش عوض می شد.

اما  وقتی فهمیدی که او بدون تو راحت است و به نظر نمی رسد تمایلی نسبت به تو داشته باشد و در ضمن داری از ادامه دوستی این همه رنج می بری باید با قدرت تمام  این ماجرا را پایان می دادی.

اگر با او صمیمی و راحت هستی به او بگو که ادامه دوستی برایت غیرقابل تحمل است. به او بگو تنها راه آرامش و بازگشت به حالت طبیعی زندگی ات، این است که دیگر به هیچ وجه همدیگر را نبینید. اینها را وقتی بگو که مطمئن هستی قادر به انجامش هستی. باید با تمام وجود به این تصمیم برسی و تحت تاثیر رفتارش قرار نگیری و …

سپنتای عزیز این را هم فراموش نکن که تبدیل به یک دختر بدبین نشوی. به تشخیص اولیه ات نسبت به مردی که فکر می کردی لایق زندگی مشترک با تو بود احترام بگذار و دنبال نیت های منفی در او نگرد. چون چیزی واقعاً تغییر نخواهد کرد چون مرد بعدی زندگی ات ممکن است همانی باشد که دنبالش می گشتی.

این تجربه را به فال نیک بگیر و دفعه بعد برای انتخاب مرد زندگی، فرصت بیشتری به خودت بده…

 

image source

https://www.pexels.com/@cardellimedia

Written By
More from بهمن
چشمم مدام دنبال مردای دیگه است
من  اسمم میترا است. ۲۸ سالمه و شش ساله که ازدواج کردم....
Read More