در بعضی از ادوار تاریخ سبیل تا آن اندازه قدر و قیمت داشت که به دارندگان سبیلهای کلفت و پرپشت باج مخصوصی بنام «باج سبیل» از طرف رعایا و طبقات پایین داده میشد. برخی از سلاطین و رجال و سرداران عالم از سبیل خوششان میآمد و معتقد بودند که سبیل هر قدر پر پشت و متراکم باشد بر ابهت و سطوت صاحب سبیل افزوده میشود و از چنین کسی بیشتر حساب میبرند به همین جهت بعضی از آنان سبیلهایی را دوست داشتهاند که تا بناگوش ادامه پیدا کند.
در عصر صفویه بازار سبیل رونق یافت و سلاطین صفویه به علت انتساب به شیخ صفی الدین اردبیلی چون خود را اهل عرفان و تصوف میدانستند و به همین سبب لقب مرشد کامل را اختیار کرده بودند؛ لذا غالباً سبیلهای چخماقی و کلفت میگذاشتند و مریدان و پیروانشان را نیز به این امر تشویق میکردند.
کسانی که سبیلهای بلند و چخماقی داشتند، ناگزیر بودند همه روزه چند بار به نظافت و آرایش آن بپردازند، زیرا اگر تعلل و تسامح میورزیدند سبیلها آویزان میشد و آن هیبت و زیبایی که انظار دیگران را به خود جلب نماید از دست میداد.
سبیل پر پشت و متراکم وقتی به هم پیوسته میشد و جلا پیدا میکرد که آن را چرب میکردند و با دست مالش میدادند. آنهایی که قدرت و تمکن مالی کافی نداشتند، خود به این کار میپرداختند، ولی سران و ثروتمندان افرادی را برای سبیل چرب کردن داشتند.
کار «سبیل چرب کن» این بود که در مواقع معین که صاحب سبیل مهمانی رسمی داشت و یا میخواست به مهمانی برود، دست بکار میشد و با روغن مخصوصی سبیل را جلا و زیبایی میبخشید. بدیهی است که اگر از عهده سبیل چرب کردن به خوبی بر میآمد، صاحب سبیل مشعوف و خرسند میشد و در این موقع سبیل چرب کن هر چه میخواست از طرف صاحب سبیل برآورده میشده است.
شادروان عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» راجع به «چرب کردن سبیل» مظفرالدین شاه چنین مینویسد: «مظفرالدین شاه در سفر اروپا مردی را به اسم ابوالقاسم خان همراه خود برده بود که در مواقع معین سبیل او را چرب میکرد و جلا میداد. وقتی سبیل شاه چرب میشد و از زیبایی و ابهت آن به طرب میآمد، اطرافیان موقع را مغتنم شمرده، هر تقاضایی داشتند مینمودند؛ زیرا میدانستند او سر کیف است و مسلماً تقاضایشان را بر خواهد آورد.» به این ترتیب بود که اصطلاحات: سبیلش را چرب کن، سبیل کسی را چرب کردن، سبیلش چرب شده، و امثال آن مرسوم شد و کم کم رایج گردید.