در اوج تظاهرات سراسری دی ماه اخیر، با خبر شدم تجمع حمایتی در تورنتو برقرار است. شال و کلاه و دستکش و پالتو کردم و رفتم.
اما چشم تان روز بد نبیند چون وقتی به آنجا رسیدم، یک ترس و غم بیکران، همه وجودم را گرفت. دو گروه بسیار متشکل حدود ۵۰ نفرهِ پرچم سرخی ها و تاج دارها با بلندگوهای عظیم و فریادهای واقعا گوشخراش، کنار هم ایستاده بودند و با جدیت تمام صدای درخواست« مرگ » از این و آن را بر روی خیابانها می پراکندند
اکثر اعضای این دو گروه، میانسال به بالا بودند. با نگاه های بی اعتماد و آسیب دیده که البته بی دلیل هم نبود چون اکثرشان، زندگی خود یا اعضای خانواده شان را بر طبق اخلاص گذاشته بودند. خانواده شهید و صدمه دیده های مستقیم جنایات ۴۰ سال گذشته بودند. یا حداقل اینکه اموال شان غارت شده بود.
برای همین حق طبیعی شان می دانستند که عین جمهوری اسلامی، پرچم سه رنگ وطن با نقشی که خوشایندشان نیست را زیر پا لگدمال کنند.
طوری هیجانزده و احساساتی بودند که انگار قرار است تا دقایق دیگر، سکان کشور را به خاطر « انقلابی حرفه ایی بودن»، سریع تحویل بگیرند و چشمان خسته از انتظار طولانی شان با انتقام و اعدام، التیام بگیرد.
از دهها هزار ایرانی معمولی تورونتو که برای فرهنگ و موسیقی و غذا و بازار ایرانی جمع می شوند خبری نبود. انگار مردم می دانستند چه خبر است که نیامدند. واقعا تمام تنم از غم و ترس و نگرانی برای فردای آزاد وطن لرزید.
واکنش غریزی ام مثل همیشه این است که باید جلوی ضررشان را گرفت. باید تا سرحد ممکن جلوی فرقه های کینه مند و زخم خورده و افراطی را گرفت و …
ولی یکباره یادم آمد جایی خواندم که شاه کنترل آزادی را حق خود می دانست، این ملاها هم چهل سال است کنترل آزادی را تکلیف خود می دانند. به نظرم رسید شاید بهتر است دفعه بعد که فرصت ایجاد شد آزادی هم حق باشد هم تکلیف.
مشکل ایران نه کمبود سرمایه است و نه متخصص و منابع و مدیریت انسانی… تنها چیزی که در طی بیش از یک قرن، مدام از جامعه بزرگ ایران سلب شده است فرصت ابراز وجودِ آزاد بوده است.
شاید برای یکبار هم شده برای همیشه، آزادی کامل برای همه، حتی مذهبی ها ایجاد شود. همه دفتر و حزب بزنند و راهکار معرفی کنند و تا می توانند تبلیغ کنند و بحث و انتقاد…
شاید از این راه برای اولین بار بشود به منافع اقشار اصلی و تصمیمات شان احترام بگذاریم و مثل اکثر نقاط دیگر این سیاره، اجازه دهیم نمایندگان سیاسی هر قشر و طبقه ایی در فرصت ابراز وجود برابر، اعتماد اکثریت را برای یک دوره موقت، جلب کنند.
ایران نیازی به قیمِ متعهد و شدیدا دلسوز و حتی رهبر ندارد. ایران ما هم بزرگسال است و هم کهنسال … اگر فرصت انتخاب درست داشته باشد، بهترین ها را طبیعتا برخواهد گزید. اگر هم اشتباه کرد دوباره در دور بعدی انتخاب ها، خودش را تصحیح می کند.
و صد البته همیشه « دشمن» خواهد بود و نیت ها و نقشه های شان… اما اساسی ترین شیوه دفاع در برابر منافع و توطئه خارجی ها، ایجاد احترام و اعتماد در بین مردم میهن است.
Image source
revistaforum.com.br
the modified version of Planting DEMOCRACY in Tahrir Square by Carlos Latuff